خانه / بایگانی برچسب: متن ادبی (صفحه 2)

بایگانی برچسب: متن ادبی

یا مقلب القلوب…

پای درس بهار یا مقلب القلوب… بهار آمده است با گل و نسیم و زیبایی و عبرت، با درس هایی بزرگ که باید خواند و بر دیوار قلب و اندیشه نگاشت. بهار آموزگار سپاسگذاری عملی است، زمین سپاسگزار است و به پاس آبی که نوشیده، گل و شکوفه و میوه و سرسبزی می بخشد. چشمه به پاس سیراب شدن از ...

ادامه نوشته »

شهادت حضرت زهرا(س)

بسمه تعالی از آن روز که خدا تو را در خانه‌ی پر مهر پیامبر(ص) و خدیجه به هستی بخشید تا آن هنگام که از خانه‌ی امامت، خانه‌ی علی(ع)، به سوی خود خواند و برد، تنها ۱۸ سال گذشت. ۱۸ بهار همراهی با پیامبر(ص)، ۱۸ بهار، گاه زیر سایبان پر مهر مادر و گاه، همراه و همراز علی(ع)، ۱۸ بهار بی‌خزان، ...

ادامه نوشته »

وفات فاطمه معصومه (س)

شهرقم اندوهناک وماتم خیزوسوگوار،کنار خانه موسی‌بن خزرج حلقه زده‌اند.سال ۲۰۱هجری است،آفتاب در غباری از غم در آستانه‌ی غروب است وتو دختر موسی‌بن جعفر، مهمانی که تنها ۱۷ روز است در قم ساکن شده است ،چشم فرو بسته‌ای‌. ای فاطمه معصومه!مثل مادرت زهرا در جوانی،در ۱۸ سالگی‌در غریبی‌قم ،تشییع می‌شوی‌.شوق دیدار برادرت رضا از مدینه به مروت آورده است .درکدام تب ...

ادامه نوشته »

ولادت امام حسن عسکری

۸ربیع‌الثانی-ولادت امام حسن عسکری ولادت ابو محمد است،یازدهمین ستاره‌ای‌که از مشرق مدینه طلوع می‌کند تا تبسم را مهمان لبان ح‍دیثه (سوسن)سازد(۱) . حسن چشم می گشاید ودر گره خوردگی نگاهش با نگاه مهربان امام هادی،همه‌ی هستی تبسم می‌زند . سال ۲۳۲ هجری،هشتم ربیع‌الثانی است.بهار حضور “حسن” در ربیع، برشیفتگان وعاشقان او مبارک باد. خجسته وفرخنده باد این میلاد برفرزند برومندش،چراغ ...

ادامه نوشته »

سلام بر رحمه للعالمین(به مناسبت رحلت پیامبر(ص))

سلام بر رحمه للعالمین آخرین روزهای عمرت رسیده است. به مسجد می روی و پس از گفتگو با مردم از آن ها می خواهی تا هر کس حقی بر گردن تو دارد یا ببخشد و حلال کند و یا بیاید و قصاص کند و حق خود باز گیرد. سه بار فریاد می زنی ولی هیچ کس پاسخ نمی دهد. آخر ...

ادامه نوشته »

میلاد فاطمه ی معصومه

روز میلاد تو، کبوترانه مهمان حرمت می‏شوم، دانه‏ های عشق از صحن و سرایت برمی‏چینم و دور تا دور گنبد طلایی‏ ات می‏گردم و این‏گونه جشن می‏گیرم. پیش از خورشید، گنبد طلایی توست که هر روز طلوع می‏کند. صبح شهر قم مدیون توست؛ مدیون خورشیدی که شب نیز بر فراز شهر آشکار است. روز میلاد تو، کبوترانه مهمان حرمت می‏شوم. ...

ادامه نوشته »

زیتون حقیقت(به مناسبت روزقدس)

«زمان بیداری فرا می رسد و انتفاضه فلسطین، خواب غاصبان را آشفته می سازد. در سرزمین بارور پیامبران، ساقه های تکبیر می روید و گل ایمان می‌شکفد و در مهد نزول آیات الهی و مرکز قداست و مبدأ معراج به آسمان ها، از زیتون حقیقت، شعله شب شکن اسلام سر می‌کشد. از الله اکبرهای نوجوانان مسلمان فلسطینی، قیام می روید ...

ادامه نوشته »

آهسته گریه کن زینب

خواهر عزیزم زینب آهسته گریه کن. اشک‌هایت آتش به جان حسین می‌ریزد. آهسته گریه کن. اشک‌هایت آرامش پدر را بر می‌آشوبد. آخر تو دردانه‌ی پدر بودی، تو برای پدر، هم‌چون فاطمه بودی برای پیامبر. پدر تحمل شنیدن صدای گریه‌ هایت را ندارد. یادت هست در تشییع غریبانه‌ی مادر، چقدر نگران تو بود؟ یادت هست در نگاه مادر بلندبلند می‌گریست و ...

ادامه نوشته »

شام غریبان حضرت على(ع)

امشب کسی سراغ تو را نمی‌گیرد جز آن مرد بیمار جزامی‌ که تمام شب را به انتظار تیمارنشسته است؛ امشب کسی سراغ تو را نمی‌گیرد جز آن کودک یتیم که شب را پشت در، به صبح رسانده است؛ کسی ‌سراغ تو را نمی‌گیرد جز آن بیوه‌زن که دوباره یتیمانش بی‌پدر شده‌اند؛ هیچ‌کس سراغ تو را نمی‌گیرد جز آن چاه که ...

ادامه نوشته »

فرق عدالت شکافت…

فرق عدالت شکافت، دیوار آزادگی و جوانمردی فرو ریخت. ثلمه‌ای عظیم و فاجعه ‌ای جبران‌ناپذیر اتفاق افتاد. دستی پلید با فکری شیطانی ماه را به دو نیم کرد. قرآن ناطق پاره‌پاره بر زمین افتاد، هستی هستی نیست شد. اشک صخره‌ها جاری است. سوگواره‌ی سنگ‌ها شنیدنی است. خجالت لاله‌ها دیدنی است. عرق شرمندگی بر پیشانی خورشید نشست، ماه سر به زیر ...

ادامه نوشته »