از عاشورای سال ۶۱هجری عاشوراهای بسیاری در طول تاریخ متولد شده و خواهد شد؛ یک نمونهی آن، همینجاست؛ عاشورای ۶۱ فکه جز با الهام از عاشورای ۶۱ کربلا ممکن نبود و میبینیم که ۱۳۰۰سال بعد هنوز خون عاشورا میجوشد و موج میزند. چرا به اینجا آمدید؟! چه چیزی شما را از شهرهای دور و نزدیک به این بیابان کشانده است؟! دو و نیم دهه از شهدای فکه گذشت، دو و نیم قرن هم خواهد گذشت و باز عاشورا زنده و الهام بخش خواهد بود. ما میرویم و عاشورا میماند. اینجا در این دشت و در رملهای آن طرف این تپه، چند سال قبل در یک نبرد نابرابر بین فرزندان حسین و ارتش یزید دوباره نبردی در گرفت و بیش از ۱۲۰ نفر از رزمندگان اسلام در محاصرهی آتش، در قلب میادین مین، به عمق چهار کیلومتر بین تلههای انفجاری و سیمهای خارداری که هنوز آثارش بعد از دو و نیم دهه پیداست، در حالی که از همه طرف آتش بر سر آنها میریخت، تا نفر آخر جنگیدند و به شهادت رسیدند. شاید بهترین سرزمینی که میشد امروز در آن عاشورا را اقامه کنیم و جشن خون شهدا را بگیریم همینجا بود. قتلگاه فرزندان حسین(ع). شور و حالی که امروز برای زنده ماندن یاد عاشورا در این سرزمینها به چشم میخورد نشان میدهد که عاشورا یک حادثه نیست، یک تفکر است. عاشورا جزیی از تاریخ نیست، تاریخ ساز است. در زیارت عاشورا میخوانیم:
«اَللّهمَّ لَکَ الحَمد حَمدَ الشاکِرین لَکَ عَلی مصابِهِم اَلحَمد لِلّهِ عَلی عَظیم رَزیَّتی»
خدایا تو را سپاس، سپاس شاکرین به خاطر مصیبتهایی که بر آنها و بر ما آمد و خدایا سپاس تو را به خاطر این که درد حسین را به ما دادی! بعد میگوییم خدایا قوم مرا قوم صدق قرار بده نزد خودت با حسین و اصحاب حسین، آنها که خودشان را در راه حسین و در پیش چشم حسین بن علی(ع) نثار کردند. این حادثهای نبود که گذشته، سیری است در جریان و ما جزیی از این سیر و یکی از این دو جبهه خواهیم بود.در جایی دیگر از زیارت میخوانیم:
«بِِالبَرائَهِ مِن اَشیاعِهِِِم وَ اََتباعِهِم اِنّی سِلم لِمَن سالَمَکم وَ حَرب لِمَن حارَبَکم»؛ یعنی، خط یزید ادامه دارد و کسانی در همین دوران از این خط تبعیت میکنند. خدایا ما از همهی آنها بیزاریم و معیار جنگ و صلح ما شما هستید؛ ما در نبرد هستیم با کسانی که با شما و اصول شما در نبرد هستند و در آشتی هستیم با کسانی که با شما و خط شما توحید و انبیا، در صلح و آشتی هستند؛ یعنی، این نزاع، نزاعی با معاویه و در گذشته نیست؛ نزاعی مستمر و ابدی است و کربلا و عاشورا همیشگی و همهجایی است. همانگونه که امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «کل یَومٍ عاشورا و کل ارضٍ کَربَلا.» اگر شما در میدان و جبهه باشید هر روز عاشورا و همه جا کربلاست.
ما راجع بهیک گذشتهای تمام شده سخن نمیگوییم، بلکه در مورد حقیقتی همیشه زنده و فعال که دو طرفش همیشه فعال هستند و بعد از ما هم خواهد بود سخن میگوییم. در زیارت عاشورا میگوییم:«لَعَنَ الله امَهً اَسرَجَت وَ تَنَقَّبَت لِقِتالِک» ؛ نفرین خدا نه تنها بر آنها که با تو جنگیدند و شما را کشتند بلکه حتی بر کسانی که اسب آنها را آماده کردند که آنها سوار شوند و به سمت شما بیایند؛ نفرین خدا بر کسانی که اسب آنها را لگام زدند و زین گذاشتند و آماده کردند تا سوار شوند و به سمت کربلا بیایند. در این بخش زیارت که می گوییم نفرین خدا بر کسانی که اسبها را آماده کردند و کمترین قدمی در مسیر آنها برداشتند و یا سکوت کردند و سکوتشان به نفع جبههی باطل تمام شد، نه فقط آن روز بلکه امروز هم آنها در جبهه دشمن هستند، در جبههی یزید.
باز در زیارت عاشورا میخوانیم: «اَللّهمَ اجعَل مَحیایَ مَحیا محّمدٍ وَ آلِ محمَّد وَ مَماتی مَمات محمَّدٍ وَ آل محمَّد»؛ خدایا زندگی مرا زندگی ایشان و مرگ ما را مرگ آنها قرار بده؛ یعنی، همهی ما در زیارت عاشورا از خدا می خواهیم که مثل آنها زندگی کنیم و مثل آنها بمیریم و کشته شویم.
در زیارت عاشورا میخوانیم:«اَسئَل اللهَ اَلَّذی اَکرَمَنی بِمَعرِفَتِکم وَ مَعرِفَهِ اَولیائِکم وَ رَزَقَنی البَرائَهِ مِن اَعدائِکم اَن یَجعَلَنی مَعَکم فِی الدنیا وَ الأخِرَه اََن یثَبِّتَ لی عِندَکم قَدَمَ صِدقٍ فی الدنیا و الأخِرَه وَ اَن یَرزقَنی طَلَبَ ثارکم»
یعنی از خدا می خواهیم که به من کرامت کند، کرامت معرفت شما و اولیا شما و همهی کسانی که در خط شما در طول تاریخ بودند و جنگیدند و شهید شدند و روزی من کند برائت و بیزاری از دشمنان این جبهه را و موضع داشتن علیه آنها را.
ما با همه در صلح نیستم، دوست و دشمن داریم، با دوستانمان دوست هستیم و با دشمنانمان دشمن. اما معیار دوستی و دشمنی ما منافع یا کینههای شخصی، قومی ـ نژادی یا منافع خودمان نیست و نباید باشد. ولی دوست و دشمن داریم جنگ و صلح داریم و ولایت و برائت داریم، موضع داریم. حسین بعد از معرفت از شما دو چیزی میخواهد یکی فداکاری و بذل خون در راه حسین(ع) همانگونه که دربارهی اصحاب سیدالشهدا(ع) میگوییم؛ یعنی، دوست داشتن حسین(ع) و یکی هم نفرت ازدشمنان حسین(ع)، همهی کسانی که در طول تاریخ در برابر اصول آنها ایستادند و خواهند ایستاد. از خدا میخواهیم که در دنیا و آخرت در کنار اهل بیت باشیم! در دنیا کنار شما باشم؛یعنی، در صف شما، جبههی شما و زیر پرچم شما باشم. از خدا میخواهم که قدم صدق را برای ما در نزد شما یا در مسیر شما تثبیت کند و به من روزی کند که بتوانم دشمنان این جبهه را در سراسر جهان و در سراسر تاریخ قصاص کنم، جزء کسانی باشم که انتقام حق را از باطل میگیرم.
میبینید که در تمام این ۱۳۰۰سال تفکر عاشورایی بوده که همهی بن بستها را در هم شکسته و بعد از این هم چنین خواهد بود. وقتی تردیدها، وسوسهها،دروغها و ریاکاریها همهجا را سیاه میکند، وقتی سایهی ترس از مرگ بر همه کس و همه چیز سایه میاندازد، وقتی همه خفه میشوند، وقتی همه بیطرف و تماشاچی میشوند، وقتی عشق به مال و قدرت و حب دنیا آدمهای بزرگ را کور میکند، وقتی پرستش شهرت و شهوت بسیاری را کر میکند، وقتی عافیتطلبی دین مردم میشود و راحتطلبی شریعت آنها، وقتی بسیاری برای عافیت اما به نام وحدت، به نام قانون، به نام عقلانیت، به نام نظم و آرامش و پیشرفت، به نام امنیت و حتی به نام شریعت و به هر نام موجه و نیمه موجه دیگری، ستمها و فسادها و تبعیضها را توجیه و عادی سازی میکنند، وقتی مصلحت مقدم بر شرافت و منفعت مسلط بر حقیقت میشود، وقتی ضرورت حفظ اموال و جان و آبروی شخصی برای همه با اهمیتتر از حفظ ایمان و عقیده میشود در این شرایط فقط یک چیز همهی این دردها را درمان میکند، فقط یک چیز همهی انحطاطها و انحرافها را جبران میکند و آن هم چیزی نیست جز خون شهید! در چنین وضعیتهای تاریخی، فقط خون شهید است که همهی آلودگیها را شستوشو میدهد؛ فقط خون شهید است که همهی آلودگیهای اجتماعی و سازشکاریها، تسلیم طلبیها خیانتها، ناجوانمردیها و توجیهگریها و همهی نجاستها را پاک میکند. در فقه کربلا خون شهید جزء مطهرات است، مطهر تاریخ و تطهیر کنندهی جامعهی بشری است. بر خلاف همهی خونها که نجس هستند و باید از همهی آنها اجتناب و احتیاط کرد، خون مجاهد پاک کنندهی تاریخ است، جز برای شریعت اهل احتیاط که همیشه وقت معرکه از خون اجتناب میکنند و دیگران را هم پرهیز میدهند.
نقل شده وقتی اباعبدالله به سمت کربلا میآمدند یکی از رجال معروف[عبدالله بن عمر] به اباعبدالله گفت: آقا شما بر اساس منافع خود محاسبهای انجام بدهید و ببینید که صلاح است؟ و به حضرت توصیه کرد به مدینه برگردید و سکوت کنید من تضمین میکنم اگر سکوت کنید به شما کاری نخواهندداشت! حتی لازم نیست بیعت هم بکنید فقط سکوت کنید یزید هم مدت زیادی نخواهد ماند اوضاع دوباره درست خواهد شد وقتی حرفهایش را زد سیدالشهدا فرمود:«اف لِهذا الکَلام اَبداً؛ اف بر این منطق برای همیشه.» من این منطق را هیچ گاه قبول ندارم. بعد فرمود:به جای این که مرا نصیحت کنی مقداری فکر کن و با استدلال به من بگو که در این شرایط چه باید کرد و چرا؟ اگر درست استدلال کنی من میپذیرم. آن شخص گفت: من میدانم تو خطا نمیکنی آنها فاسدند، ولی نگرانم این چهرهی زیبای شما، این محاسن شما با شمشیر متلاشی شود. دارم می بینم کهاین صورت زیر ضربات دشمن له خواهد شد. امام حسین(ع) فرمودند: مگر پیش از این سر یحیی بن زکریا را نبریدند و نزد فاسقان نبردند؟! مگر بنی اسرائیل از یک صبح تا غروب ۷۰پیغمبر را نکشتند و سپس رفتند و به زندگی عادی خود ادامه دادند؟! تو از خدا بترس و به من کمک کن. آنها دست از سر من بر نخواهند داشت حتی اگر سکوت کنم، زیرا وجود من مشروعیتشان را زیر سوال میبرد و می دانند ما این منطق را قبول نداریم. فرمودند:هر کس می تواند به ما کمک کند و هر کس نمی تواند حداقل دلش با دشمن نباشد و در دلش اعتراف کند که حق با ماست. فرمود:هر کس با ما بیاید کشته خواهد شد و هر کس نیاید،خواهد مرد. آنها که با ما بیایند کشته خواهند شد به مرگ سرخ و آنها که نیایند میمیرند به مرگ زرد. کسی در عالم نمیماند. فرمود:حتی اگر میترسید که با ما باشد لااقل با آنها بیعت نکنید، اگر می ترسید که بیعت نکنید دلتان با ما باشد و برای ما دعا کنید. اما علیه ما سخن نگویید؛ فردا نگویید که این ها اشتباه کردند. در روایت دیگری آمده کوفیان که به اباعبدالله ـ علیهالسلام ـ نامه نوشتند جزیی از نامهی آنها این بود که انقلاب برای چه؟در نامهای که سلیمان صرد، حبیب بن مظاهر، رفاعه، دیگرانی از کوفیان به سیدالشهدا نوشتند چنین آمده: «بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم. لِلحسَین بن علی مِن اَهلِ الکوفه.السلام علیکَ فاِنّا نَحمَدَه عَلَیکَ الله. اَلحَمد لِلّهِ الَّذی قَصمَ عَدوِّک الجبار العنید الذی غَصَب فَیِّها وَ تَأَمَّر عَلَیها بِغَیر رَضَیً مِنها. ثمَّ قَتَلَ خِیارَها وَ استَبقَ شِرارِها وَ جَعَلَ مال الله دولَهٍبین جبابَرَتَها وَ اَغنیائِها فَبعدً کَما بَعدَت قوم ثمود)به نام خداوند بخشندهی مهربان. از اهل کوفه به حسین بن علی. سپاس خدایی را که دشمن جبار تو را در هم کوبیده و نبرد آمادهی آغاز شدن است و وقت درگیر شدن با آنهاست اینها کسانی هستند که به امت خیانت کردند و اموال عمومی و بیتالمال مسلمانان را بالا کشیدند و بر مردم و امت مسلمان بدون رضایت مردم با ستم و استبداد حکومت میکنند و خوبان امت را می کشند و محدود میکنند و به زنجیر میکشند و افراد شرور و فاسد را مقام میدهند و اموال عمومی را بین قدرتمندان و ثروتمندان دست به دست میکنند. این ها همان کار قوم ثمود است نفرین بر اینها چنان چه نفرین بر آنها شد. اینها میدانستند منطق سیدالشهدا این روش را قبول ندارد. بعد گفتند که ما آمادهی قیام هستیم فقط رهبر نداریم. سیدالشهدا جواب دادند که اگر بر سر حرفتان بمانید من به سوی شما حرکت خواهیم کرد« سوگند به خدا حق حکومت ندارند الا کسانی که “العامِل بِالکِتاب وَ الآخِذ بِالقِسط وَ دائم بِالحَقّ و حابِص نَفسٍ اِلی ذات الله” به قرآن عمل کنند و مجری عدالت اجتماعی باشند و فقط برای خدا عمل کنند و جنگ و صلح و مسولیت پذیری آنها و مسولیتنپذیری یعنی عدم پذیرش مسولیتهای اجتماعی همه و همه برای خدا باشد بدون هیچ ملاحظهی دیگری. آن حضرت وقتی به مسلم فرمود که به سوی کوفه حرکت کن به ایشان فرمود:درست است نامه نوشتند اما”اَنَا أرجوا أن أکونَ أنَا وَ أنتَ فی دَرَجَهِ الشّهَدا ” اما من امیدوارم و منتظرم که من و تو هر دو در صف شهدا باشیم. در روایت دیگری آمده وقتی حسین بن علی برای وداع و حرکت به سمت مکه و بعد هم کربلا، بر مزار پیغمبر آمدند، فرمودند :”اَللّهمَ إنّی احِبّ اَلمَعروف وَ اَکرَه المنکَر”خدایا این قبر پیغمبر توست و من فرزند او هستم و تو می دانی که چه اوضاعی پیش آوردند؛ خدایا من ارزشها را دوست دارم و از زشتیها و ضد ارزشها بیزارم. بعد زنان بنی هاشم را فراخواند و فرمود:قیام ما با شیون و ناله و ذلت نمیشود، علناً و جلوی مردم گریه نکنید، جلب ترحم نکنید، ما ترحم نمیخواهیم.»
این ها یعنی چه؟ یعنی مجاهد کسی است که به جای تحمل تاریخ و توجیه جامعهی مستقر، چه مستقر در یک سرزمین، چه مستقر در سطح جهان، به فکر تغییر اوضاع بر اساس شریعت الهی است؛ مجاهد کسی است که روح خدا را اقامه میکند تا جهان را تغییر دهد. شهید عاشورایی مرد و زنی است که در انتخاب مقدس و بزرگترین انتخاب همهی زندگی خود شجاع و مقتدر و شرافتمندانه عمل می کند و وقتی همهی ما درگیر انتخابهای حقیر و زندگیهای معمولی و یا بیشرمانه هستیم، شهید آن کسی است که شک نمی کند، وقتی همهی ما شک می کنیم، شک نمی کند. برادرها و خواهرها شما از شهرهای دور و نزدیک، از خانههای خود دل بریده و به این بیابانها آمدید برای چه؟ به اطراف خود نگاه کنید، چشم ها را به روی طبیعت اطراف خود ببندید تا ماوراءالطبیعهی آن را ببینید. بچههایی را ببینید که درست در همین نقطهای که الآن شما نشستید، جشن خون به پا کردند، با صدای آهنگ دوشکا و آواز تیرها همین وسط رقص خون به پا کردند؛ گوشهای خود را به روی سر و صدای دنیا ببندید تا بشنوید صدای بچههایی را که در اینجا شب شعر به پا کرده بودند، با خمپارهی شصتها مینهای دشمن، چشم در چشم با گلولههای آن مشاعره می کردند. از یک طرف صدای صوت خمپاره و رگبار مسلسل بود و از یک طرف صدای یا حسین و عباس، آن شب همین جا که شما نشستید از زمین خون میجوشید و از آسمان خون میبارید؛ چشم هایتان را ببندید و ببینید لحظهای را که سر یکی که پاهایش قطع شده بود روی دامن دیگری بود و می گفت: برادرم من دارم میروم و آن یکی جواب میداد امشب همه با هم می رویم و شهید می شویم.گفت هر کس زنده ماند که خواهد بود و چه خواهد کرد؟ آن یکی گفت: پیمان بستیم آنها که شهید میشوند سلام ماندگان را به اباعبدالله ـ علیهالسلام ـ و آنها که زنده می مانند پرچم اباعبدالله ـ علیهالسلام ـ را تا آخرین لحظهی زندگی سر پا نگه دارند. همان کاری که بچهها در این بیابان کردند.
گفت تو چه می دانی که رمل و ماسه چیست؟
/ بین ابروها رد قناسه چیست؟/
اینجا در بند مکان و زمان نیستیم. فکه بهانه است. زمین و خاک فکه و شلمچه و مجنون، آب اروند و هور با بقیهی خاک و آب ها هیچ تفاوتی ندارد، تفاوت در آن انسانهایی است کهاین جا جنگیدند و کشته شدند، بچههایی که به نام خدا، در پی نوح به استقبال طوفان رفتند، به دنبال ابراهیم وارد آتش شدند، به دنبال موسی به قلب آب زدند، آنهایی که در پی عیسی بن مریم، یحیی و زکریا رفتند و به نام نامی آخرین کسی که از سوی خدا با ما سخن گفت، بدر و خیبر دیگری به پا کردند، به نام نامی محمد(ص)! و آنهایی که به نام علی بن ابیطالب در دل هور، به آبراههای صفین و جمل و نهروان زدند و راهکارهای خود را به نام راهکارهای علی بن ابیطالب نامگذاری میکردند. بچههایی که ردپای شهدای عاشورا را گرفتند و آمدند و آمدند تا بهاین دشتها رسیدند. برادرانی که در لحظهای که میبایست حسینی می بودند،حسینی بودند. لحظههای حسینی لحظههای انتخاب بین درد و عافیت، بین مرگ و زندگی بین عشق و هوس، انتخاب بین ماندن و رفتن، بین دروغ و راست، بین عافیت و شهادت، لحظههایی که در میدانهای مین بین تلههای انفجاری و سیمهای خاردار، در حالی که پنج تیربار از پنج طرف کف زمین را تراش میدهند و گلولههای رسام از کنار سر و صورت تو زوزه میکشند و خمپاره شصتها که کنار تو منفجر می شوند و هر طرف تو یکی افتاده، یکی با پای قطع شده تکبیر میگوید، یکی با دست قلم شده زیر لب آرام ذکر میگوید، یکی با شکم دریده یاحسین میگوید و تو باید ادامه دهی نه به عقب و نه به پهلو، مستقیم به جلو، چشم در چشم تیربارهای دشمن باید از لابهلای پیکر برادرانت، سینه خیز بروی و تردید نکنی، شک نکنی نه در حکم و نه در موضوع!
لحظههای حسینی لحظهای است که شیمیایی میزنند و تو ماسک نداری و چهل کیلومتر باتلاق و نیزار پشت سر توست و مهماتت تمام شده و دو روز است که بچهها نخوابیدهاند و آب و غذا به قدرکافی نیست و با سلاح های سادهی دستی باید در برابر صدها تانک و نفربر و زرهپوش در این دشت بدون هیچ خاکریز کاملی روز روشن در نبرد تن به تانک بجنگی، بعد از اینکه ساعتها و ساعتها شاهد پر پر زدن بهترین برادرانت بودی و در چنین لحظهای که پاتک شروع می شود و آتش سنگینی که ثانیهای یک گلولهی خمپاره در یک وسعت چند صد متری میخورد و تانکها می آیند تا از روی تو عبور کنند و صدای زنجیر تانکها را می شنوی و خاکریزی نیست که پشت آن پناه بگیری و سلاح سنگینی تا از آن استفاده کنی و در یک لحظه باید تصمیم بگیری که بمانم یا بروم، درگیر شوم یا تسلیم شوم؟! لحظههای حسینی چنین لحظههایی است؛ لحظهای که به همراه بچههای غواص وارد آب می شوی، لابهلای شبکههای تو در توی مین و تلههای انفجاری و خورشیدیها به سوی کاخهای بتونی و هزاران لولهی تیربار و خمپارهانداز میروی که تو و برادرانت را نشانه رفته و رقص نور و آتش اطراف توست ولی نباید بترسی، نباید تردید کنی، نباید بهانه بیاوری و ترس را توجیه کنی. اینها لحظههای حسینی است. عدهای پشت خط، جبهه نرفته می ترسیدند، عدهای شهید نداده خسته شده بودند، عدهای عملیات ندیده به بقیه میگفتند آقا دیگر ماجراجویی بس است، عدهای سازش و ترس را در چنین لحظاتی که برای یک ملت پیش می آید تئوریزه و توجیه می کنند اما عدهای هم هستند که تصمیمهای عاشورایی می گیرند.
این جایی که شما نشستید مقتل بیش از ۱۲۰نفر از این بچههاست که کنار هم لحظه به لحظهیکی جلوی چشم دیگری پرپر زد و آن دیگری ایستاد و جنگید تا او هم به برادرش ملحق شود. این بچهها در لحظههای حسینی موفق به تصمیم های عاشورایی شدند. ما این جا به نام همهی آنها جمع شدیم، به نام حسین(ع) و شهدای عاشورایی حسین و بهیاد بچههایی که از اروند تا ارتفاعات کردستان زیر پرچم حسین(ع) در خون دست و پا زدند و آنهایی که جنازههایشان برنگشت!
به یاد برادران مفقود شدهمان در فکه! بچههایی که در رمضان و بیت المقدس جنگیدند و سرود عشق خواندند، دوستانمان که در شرق دجله در هورالهویزه، خیبر و بدر در آغوش ما دست و پا زدند!
بهیاد غواصهایی که در اروند، خونشان به سر و صورت ما پاشید!
بهیاد آنهایی که در نهر خین در شلمچه در سواحل بوارین و ام رساس و جزیرهی ماهی، سینه با گلوله مناعقه می کردند؛
بهیاد شهدای ارتفاعات قلاویزان و کله قندی و حاج عمران تا طلائیه و حسینیه!
به یاد نبردهای شلمچه،بهیاد برادران طلبهای که در خط حسینیه و شلمچه در نبرد چشم در چشم پیشاپیش بچهها و رزمندهها حضور داشتند و آنهایی که وقتی خط از نیروها خالی میماند باز هم در صحنه حاضر بودند!بهیاد برادران جانباز و مفقودمان و بهیاد برادرانی که همین جا الآن شاهد ما هستند و همین جا شهید شدند.
باید به همهی آنها عرض کنیم که پرچم حسین تا ابد در اهتزاز خواهد بود و تا حسین(ع) هست ذلت نخواهد بود، تا حسین هست تسلیم نخواهد بود، تا حسین هست شکست نخواهد بود، عقب نشینی نخواهد بود. و بدانید آمریکاییها و انگلیسیها که الآن چند ده کیلومتر آن طرفتر هستند، از حسین میترسند نه از ما! چون دیدند که شاهایران را حسین شکست داد، صدام را حسین شکست داد،صهیونیستها در جنوب لبنان از حسین شکست خوردند،جهان جدید را حسین(ع) و نام مقدس حسین(ع) خواهد ساخت!
امام حسین در روایتی فرمودند خداوند این آیه (المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون با المعروف و ینهون عَنِ المنکر؛) را نازل کرد برای عیب گرفتن و اشکال و اعتراض به (اَلذین کانوا یَرون مِنَ الظلمَهِ الَّذینَ بین اَلمنکَر وَ الفَساد فَلا یَنهونَ اِلّا بِک)کسانی که ستم و ستمگران را در سطح جهان میبینند و فساد و ظلم و نابرابری را می بینند و سکوت می کنند و نسبت به آن بیتفاوت هستند و ظلم و نابرابری و اشغالگری و فساد و خیانت را در سطح جهان و یا در سرزمین خودشان می بینند ولی نهی از منکر نمی کنند، فریاد نمی زنند. بعد حضرت فرمود میدانید چرا؟چون(رغبَه فیما کانوا یَنالونَ مِنهم وَ رَهبَهً مِنها یَغِرون)یعنی فقط به خاطر دو چیز یکی ترس از مرگ و شکنجه و یکی عشق به مال و منال و قدرت و ثروت و آن چیزهایی که دست آنهاست. یا طمع دارند یا ترس.
سیدالشهدا میفرمایند:«تمام کسانی که در طول تاریخ، در برابر ظلم سکوت و سازش میکنند، در حالی که وظیفهی آنها در آن شرایط فریاد زدن است، یا از سر ترس است یا طمع، یا به دنبال چیزی هستند که از طرف آنها به آنها برسد، یا می ترسند که چیزی از آنها بگیرند یا از دستشان برود.»
آن حضرت فرمود:خداوند در این آیه می فرماید:در برابر ستم جهانی بی تفاوت نباشید و هیچ جا نگویید به ما مربوط نیست، نگویید فلسطین و عراق و افغانستان، این جا و آن جا به ما مربوط نیست،همه چیز به ما و همه مربوط است برای اینکه سیدالشهدا فرمود:اگر امر به معروف و نهی از منکر یعنی حضور مثبت انقلاب و دینی و فعال در صحنه باشد و بهاین یک واجب درست عمل شود بقیهی واجبات درست خواهد شد.آن حضرت فرمود:«دَعا الی الاسلام مَعَ رَدِّ مَظالِم »؛ دعوت کل بشریت به اسلام همراه با مبارزه با ستم و جبران تمام ظلم هایی که در جهان شده است.
فرمود: ای کسانی که “حَقّ الضّعَفا فَضَیَعتم اما حَقِّکم بِزَعمِکم فَحَلِبتم فَلا بَدَلتموا وَ لا نَفسً خاطَرتم بهذا الَّذی خَطََرَها و لا عَشیرَهًحاضَیتموها فی ذات الله ،أنتم تَتَمنَّونَه اِلَی اللهِ جَنَه؛ وقتی ستم را دیدید سکوت کردید و حق ضعیفان را ضایع کردید، اما حق خودتان را چهار دست و پا چسبیدید، اما وقتی حق الله و تکلیف الهی و حقوق مستضعفین مطرح بود سکوت کردید، نه مالی در راه خدا دادید و نه جانتان را در راه خدا به خطر انداختید در حالی کهاین جان را خدا به شما داده، و نه حاضر شدید برای خدا با دوستان و خویشانتان که فاسد بودند، در بیفتید،تازه منتظر بهشت و نعمت هم هستید. در پایان فرمودند:می دانید چرا قدرت در سطح جهان در دست ستمگران است؟!برای اینکه “لَو صَبَرتم علی العَزا و تَحَمَّلَهٍمَعَونَه فی ذات الله، کانَت أمر الله علیکم تَرَدّ انتم تَستَرون و لکِنَّکم مَلَّنَکم ظَلَم مِن مَنزِلَتِکم وَ ستَسلَمتم أمرالله فی ایدیهِم وَ یَعمَلونَ بِشبَهات و یَسیرونَ فی الشَّهوات سَلَّطَهم علی ذلِکَ فِرارِکم مِنَ الموت”شما از مرگ می ترسید اگر شما حاضر بودید شکنجه و مصیبت و مشکلات را تحمل کنید و در راه خدا رنج ببرید، تمام قدرت در سراسر دنیا به دست شما میافتاد نه برای اینکه چون شما هستید نه برای اینکه در مسیر الهی حرکت می کنید؛ ولی شما در برابر ستمگران تسلیم شدید و حق حاکمیت الهی را دست کسانی دادید که خدا و شریعت خدا را قبول ندارند و قدرت را تسلیم ستمگران جهان کردید و آنها طبق شهوات و میل خودشان عمل می کنند و آنچه که آنها را برشما و جهان مسلط کرده این است که شما از مرگ فرار می کنید،از شهادت می ترسید،اگر از شهادت نترسید آنها عقب نشینی می کنند ولی شما می ترسید. آن حضرت در آخر فرمودند:”اَللّهمَ أنَّکَ تَعلَم لم یَکن ما کان منا تناخساً سلطاناً،ی َأمَن مظلومونَ مِن عِبادِک”. خدایا به ما می گویند حسین برای قدرت،سلاح به دست گرفته، اما ما قدرت طلب نیستیم، برای ما قدرت و حکومت اصالت ندارد، خدایا تو می دانی که من دنبال دنیا نیستم، به ما می گویند شما ماجراجو هستید، شما دنبال فتنه هستید، مردم شلوغش میکنند، سر و صدا ایجاد می کنند، درگیری ایجاد می کنند، خدایا تو می دانی که چنین نیست، ما فقط دیدیم دارند دین تو را ضایع می کنند، برای اینکه مظلومان تو در جهان از زیر سایهی شمشیر رها شوند،درگیر شدیم، برای این که به سنن و به فریضهی الهی عمل شود درگیر شدیم.
برادران و خواهران ما راجع به عاشورای تاریخی و فکهی تاریخی صحبت نمی کنیم، بلکه راجع بهیک فرهنگ، عقیده، نور و یک حقیقت سخن می گوییم، حقیقتی که همان قدر که دیروز زنده بود امروز هم زنده است و فردا هم زنده خواهد بود.
در جنگ جمل یکی از یاران امیرالمومنین ـ علیهالسلام ـ نزد ایشان آمدند و عرض کردند.آقا برادرم میخواست در این نبرد باشد ولی نتوانست بیاید. امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود:دلش با ما بود؟!گفت: آری. امام فرمودند:او با ما بود. بعد فرمودند: امروز کسانی در کنار ما جنگیدند که هنوز به دنیا نیامدهاند.آنها هم جزء مجاهدان و شهدای این نبرد هستند.
عملیات بدر که منطقهی هور و نیزارهایی شبیه منطقهی چزابه بود، وقتی که نیروها سوار بلم و قایق میشدند و میخواستند به سمت دشمن حرکت کنند، طرف خندق که چند کیلومتر بالاتر از منطقهای بود که در خیبر بچههای لشکر ما سال ۶۲ عمل کردند، آنجا درالقرنه و همایون بودیم. نیروها ۳۰ ساعت در آب با بلم پارو زدند،بعد نزدیک خود دشمن لباس غواصی پوشیدند و وارد آب شدند و به خط زدند. قبل از عملیات وقتی که بچهها نشستند و تجهیزات بستند و سوار بلم شدیم و می خواستیم حرکت کنیم فرماندهای داشتیم که شهید شد. با اینکه آدم تحصیل کردهای نبود و اطلاعات فنی هم نمیدانست و به نظر کارگر بود، ولی انسانی رشید،حکیم و لایق و مردی نورانی بود. وقتی بچهها به زانو نشستند و آماده بودند که سوار قایق شوند و از هم خداحافظی کنند، همین ایشان بسم الله الرحمن الرحیم را گفتند، همهی بچهها زدند زیر گریه و تا چند دقیقه همه گریه می کردند.بعد گفت برادرها من نه سخنرانی بلدم،نه عبارتپردازی می دانم،نه بحثهای فلسفی، ولی یک چیز می دانم این جهان آفریده شده که انسان ساخته شود، انبیا آمدند برای اینکه انسان ساخته شود، همهی پیامبران آمدند تا نتیجهاش اسلام باشد و آنچه پیامبر اکرم آوردند. بعد گفت برادران همهی انبیا هستند و اسلام، اسلام است و امروز و این انقلاب،سرنوشت انقلاب است و این جنگ،الآن این جنگ است و این عملیات،این عملیات است و امشب، و امشب است و شما. اگر شما که می روید خط را بشکنید این کاروان انبیا و اولیا و شهدا، مسیرش باز می شود و به جلو می رود و ممکن است دیگر هیچ کدامتان هیچ وقت بر نگردید، می روید و به برادرانی که قبل از شما رفتهاند ملحق میشوید و برادران دیگر در طول تاریخ خواهند آمد و آنها هم به شما ملحق خواهند شد. وقتی وارد بلم شدیم به یکی از برادران که شهید شد گفتم:ایشان این حرف را که زد من احساس میکنم بلم ما که دارد در دل هور حرکت می کند، پشت سر ما بلم همهی انبیا و اولیا و شهدا از ابراهیم و نوح تا عیسی و موسی و تا پیامبر همه هستند و ما هم در این صف داریم میرویم که به انصار ابا عبدالله ـ علیهالسلام ـ ملحق شویم.
برچسبدکتر رحیمپور ازغدی هشت سال دفاع مقدس و ماندگاری راه حسین(ع)
همچنین ببینید
حضرت علی اکبر(ع)
سخنران: دکتر محمدرضا سنگری فرزندان امام حسین(ع): بر اساس منابع تاریخی معتبر امامحسین(ع) نه ...