خانه / ویژه ها / سلام بر محمد (ص)

سلام بر محمد (ص)

بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام بر محمّد
اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم*بسم الله الرّحمن الرّحیم*لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجواالله و الیوم الآخر و ذکرالله کثیرا.(۲۱/احزاب)
یکی از اصول دین، نبوّت است. ایمان داشتن و به یقین رسیدن در مورد این‌که همه‌ی پیامبران از جانب خدا برگزیده شده‌اند و حضرت محمّد(ص) آخرین ایشان و آورنده‌ی آخرین دین و غرض واقعی از دین است؛ که «انّ الدّین عندالله الاسلام؛ در حقیقت، دین در نزد خدا همان اسلام است…»
این ایمان تکالیفی را بر عهده‌ی مومنین می‌گذارد؛ یعنی تحقّق ایمان مستلزم تکالیفی است که یکی از این تکالیف تأسّی به رسول اعظم(ص) است.
«لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجواالله و الیوم الآخر و ذکرالله کثیرا؛ قطعا برای شما در (رفتار) رسول خدا سرمشقی نیکوست؛ برای کسی که به خدا و روز واپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می‌کند.»
«در این آیه کلمه‌ی «اسوه» به معنای اقتدا و پیروی است و معنای «فی رسول الله» یعنی در مورد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم عبارت است از پیروی او؛ و اگر تعبیر کرد به «لکم فی رسول الله؛ یعنی در مورد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم تاسّی دارید» که استقرار و استمرار در گذشته را افاده می کند؛ برای این است که اشاره کند به اینکه این وظیفه همیشه ثابت است و شما همیشه باید به آن جناب تاسّی کنید و معنای آیه این است که یکی از احکام رسالت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ایمان آوردن شما این است که به او تاسّی کنید؛ هم در گفتارش و هم در رفتارش…»
«…تاسّی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم صفت حمیده و پاکیزه‌ای است که هر کسی مومن نامیده شود بدان متّصف نمی‌شود؛ بلکه کسانی به این صفت پسندیده متّصف می‌شوند که متّصف به حقیقت ایمان باشند و معلوم است که چنین کسانی امیدشان همه به خدا است و همّشان همه و همه خانه‌ی آخرت است؛ چون دل در گرو خدا دارند و به زندگی آخرت اهمّیت می‌دهند و در نتیجه عمل صالح می‌کنند و با این حال بسیار به یاد خدا می‌باشند و هرگز از پروردگار خود غافل نمی‌مانند و نتیجه‌ی این توجّه دائمی، تاسّی دائمی به رسول خدا صلّی‌الله علیه و آله و سلّم است در گفتار و کردار.»
پس شبیه شدن در گفتار و کردار به پیامبر اکرم و سعی در این راه، یکی از شروط ایمان است و این از آنجا فهمیده می‌شود که در ادامه‌ی آیه می‌فرماید: «لمن کان یرجواالله» برای امیدواران به خدا؛ یعنی موحّدین یعنی کسانی که به توحید صفاتی و افعالی خدا قائلند. خدایی که می‌فرماید: « قل یا عبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله؛ بگو:ای بندگان من که برخویشتن زیاده‌روی روا داشته‌اید! از رحمت خدا مایوس نشوید.» و در معارف دینی ما آمده است که بزرگ‌ترین گناهان ناامیدی از رحمت خداست و به بیان دیگر می‌توان گفت که: آنان که به حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله تاسّی نمی‌کنند در توحیدشان و در امیدشان به خداوند احد و صمد و رحمن و رحیم مشکل و نقصان وجود دارد و ادامه می‌دهد: «و الیوم الآخر» یعنی معاد یعنی اگر طالب آن دنیاییم باید به پیامبر اکرم تاسّی کنیم.«و ذکرالله کثیرا» و یادآوری مکرّر و بی‌شمار خدا صفت تاسّی کنندگان به اشرف مخلوقات خداست.
البتّه «این فطرت انسان است که بر این اصل قرار دارد که او خواه ناخواه به سوی غایت مشخّصی حرکت کند و از آن تبعیّت کند؛ با توجّه به همین فطرت است که قرآن می‌فرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» چرا که انتخاب «اسوه» و تبعیّت از آن ضرورت خلقت بشر است و در این میان اگر از اسوه‌های حسنه اعراض کند نه این‌چنین است که بتواند خود را در وضعیتی خنثی محفوظ بدارد و به سوی نمونه‌های سوء گرایش نیابد؛ خیر! اگر بشر از اسوه‌های حسنه اعراض کند به ناچار به سوی ائمه‌ی کفر خواهد گرایید.»
«در روایت است که: حضرت امّ ابیها(س) در راه رفتن(مقصود به طور کامل) شبیه پدر بزرگوارشان بودند؛ یک‌بار به راست و یک‌بار به چپ می‌گراییدند و در روایت صدوق آمده است که امام حسن(ع) در هیبت و سیادت شبیه جدّ خود بود و امام حسین(ع) در بخشش و شجاعت. حاکم نیشابوری از امیرمومنان(ع) آورده: رسول خدا به جعفربن ابی‌طالب فرمودند: تو در اخلاق و خِلقت شبیه من هستی.»
اما پیامبر کربلا کیست؟ کسی که در خِلقت و خُلقت و منطق شبیه‌ترین به پیامبر اکرم بود.
او کسی جز حضرت علی اکبر علیه السّلام نیست. آن‌جا که حضرت امام حسین(ع) فرمودند: «اللهمّ اشهد انّه برز الیهم اشبه النّاس خَلقا و خُلقا و منطقا برسولک و کنّا اذااشتقنا الی نبیّک نظرنا الیه؛ خدایا گواه باش؛ شبیه‌ترین مردم به رسولت به خلقت و اخلاق و سخن گفتن به سوی آنان رفت؛هرگاه مشتاق پیامبرت می‌شدیم به او نگاه می‌کردیم.»
آری!حضرت علی‌اکبر، جوان رشید کربلا، به‌راستی پیامبر کربلاست؛ او که شبیه‌ترین اشخاص به نبی‌اکرم بود. او دامان پیامبر را نیافت ولی در آغوش کسی قرار گرفت که هم آغوش پیامبر بود و نفس پیامبر بود. آن‌گاه که پا به میدان کربلا گذاشت و یا آن‌گاه که اذان صبح عاشورا را خواند همگان گمان کردند که این پیامبر است و براستی او پیامبر کربلا بود همان‌گونه که عبّاس، مرتضای کربلا و قاسم، مجتبای کربلا و حضرت عقیله‌ی بنی‌هاشم، امّ ابیهای کربلا بود.
برای ما مسلمانان داشتن الگوهایی چنین راستین که خداوند تاسّی به آنان را برای ما فرض دانسته با شناخت روز افزون صفات آنان میسّر است. باشد که تلاشمان در آن سو باشد که لا یکلّف الله نفسا الّا وسعها.
در ذیل سه مورد از این صفات را می‌آوریم تا یادمان باشد که باید به کدامین سو برویم:
۱-بخشش
«لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون و ما تنفقوا من شئ فانّ الله به علیم؛هرگز به نیکی دست نیابید مگر این که از آنچه دوست دارید انفاق کنید و هرچه انفاق کنید؛ قطعا خدا از آن آگاه است.»
آنانی که قران خوانده‌اند و قرآن نیوشیده‌اند می‌دانند که بالاترین دوست داشتن از آن خداست؛«الّذین آمنوا اشدّحبّا لله» پس بالاترین و بهترین هدایا را تقدیم دوست و محبوب می‌کنند و در این راه می‌گویند«لوجه الله» فقط برای گل روی خدا که خشنودی خدا از هرچیز برتر و بالاتر است؛«رضوانٌ من الله اکبر» و حضرت علی اکبر این گونه است؛ به طوری که بخشندگی او شهره‌ی آفاق شده است.
در پانزده سالگی به شیوه‌ی بزرگان می‌نوازد. خانه‌ی او ملجا و مأمن مسافران و یتیمان و مسکینان و اسیران است. بر پشت بام خانه‌اش آتشی می‌افروزد تا شب هنگام این نور راهنمای در راه ماندگان به پناهگاهی نیکو باشد. مهمانان را با پای برهنه یعنی با تمام وجود استقبال و بدرقه می‌کند و کام‌ها را آن چنان به لقمه‌های محبّت و لطف مهمان می‌کندکه همیشه زبان به ستایش و خاطره‌گویی از شیوه‌ی مرضیّه‌ی او می‌گشایند. او این شیوه را از پیامبر اکرم که اینک هرکس مشتاق دیدن صورت و سیرت و صحبت کردنش می‌شود به دیدن او می رود؛ آموخته است. او این شیوه را از علی و دخت نبی اکرم آموخته است که سه روز پیاپی قوت لایموت افطار خود را فقط «لوجه الله»به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند و خود گرسنه ماندند.او این شیوه را از امام مظلوم تاریخ امام حسن مجتبی آموخته است که اموال خود را با فقرا نصف می‌کرد. او این شیوه را از حسین آموخته است که کنیزکی را به شاخه گلی آزاد می‌کرد و بندگان را به پاس حرمت تکّه نانی آزاد می‌نمود.
آری او دسته گلی محمّدی است. اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد
آری این جوان چه نیکو سیرت و صورت است؛ او محمّد است.
۲-احسان به والدین
احسان به پدر و مادر یکی از مکرمت‌هایی است که دین اسلام تاکید فراوان بر آن دارد. جای جای قرآن احسان به والدین را یادآور شده است و آن را ملازم عبودیّت خدا می‌کند؛ یعنی که بندگان من به والدینشان احسان می‌کنند و آنان که نمی‌کنند از بندگان من نیستند: «وقضی ربّک الّا تعبدوا الّا ایّاه و بالوالدین احسانا امّا یبلغنّ عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما افّ و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما٭ واخفض لهما جناح الذّل من الرّحمه و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیرا؛و پروردگار تو مقرّر داشته که جز او را نپرستید و با پدر و مادر احسان کنید.اگر یکی از آن دو یا هر دو در کنار تو به پیری رسند؛به آنها اف مگو!و بر آنها بانگ مزن و با آنها کریمانه سخن بگوی٭و از سر مهربانی بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو:پروردگارا!آنها را به پاس آنکه مرا در کودکی پروردند؛ببخشای.»
بال محبّت بگستران. آری دیر زمانی نیست که آغوش محمّد گسترده می‌شد تا حسن و حسین را در بر بگیرد و اینک آغوش حسین؛ محمّد در آغوش می‌کشد و اینک این فرزند حسین است که بال گسترده است و حسین را می‌نوازد که این شیوه‌ی تاسّی به محمّد است.
اکبر همیشه پشت سر پدر می‌ایستد که شرط ادب همین است ولی آن‌گاه که شهر محمّد تاب گام‌های محمّد سیرتان و صورتان و صحبتان را ندارد اکبر جلوتر از پدر می ایستد و این حسین است که به اشبه الناس، به محمّد، تاسّی می کند.
این عمل اکبر دستور است برای همه‌ی‌ ما؛ در هنگامه‌ی خطیر خطر باید حافظ جان پدر و مادر بود و سینه چاک محبّت آنان.
در راه، در منزل قصر بنی مقاتل، حسین را خوابی سبک آمده است و اکبر قافله را آهسته می‌راند که گوش جانش ترنّم انزال و تنزیل این آیه است که:« اخفض لهما جناح الذّل من الرّحمه…»
حسین سربر می‌دارد و استرجاع می‌گوید و حمد؛انّا لله و انّا الیه راجعون و الحمدلله ربّ العالمین.
اکبر سریع و به سرعت عقاب تیز پرواز، خود را به پدر می‌رساند و این آیه ترنّم می کند که:«فلا تقل لهما افّ و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما»
پدر جان! برای چه سپاس و استرجاع گفتی؟
این چراغ تفسیر احسان به والدین است؛ هرگاه در چهره‌ی والدینت دیدی اثری از ناراحتی یا… است منتظر نباش تا خود سخن بگوید از او بخواه و بپرس و به او اطمینان ده که همراه و همدل اویی.
عزیزم علی! اندکی خوابیدم در خواب سواری را دیدم که با اسب بادپای خویش پیدا شد و گفت:این گروه راه می‌سپارند و مرگ در پی آن‌ها دوان است. دانستم که جان‌های ماست که خبر مرگ می‌دهند.
فرشتگان زمین و آسمان‌ها همه گوش شده‌اند تا ببینند که این محمّدی صورت و صحبت، چه سیرتی در پیش می‌گیرد. ولی اکبر به شیوه‌ی محمّد(ص) سوال می‌پرسد؟
پدر جان! خدا بد نیاورد. ما بر حق نیستیم؟
آری!سوگند به خدایی که بازگشت ناگزیر همه‌ی بندگان به اوست؛ ما بر حقّیم.
پس هیچ باک و پروایمان نیست که بر حق می‌میریم و به پای حق جان می‌دهیم.
چه خوب پاسخ گفتی! اکبر چه دلنشین و مودّبانه و شیرین سخن گفتی! صدای تو آبشاری از آرامش در جان پدر ریخت و همه‌ی بهشت را به این لحظه‌ی پر التهاب او بخشید.
ببین حسین آن‌گونه که به صورت محمّد لبخند می‌زد؛ لبخند می زند. ببین همه‌ی وجودش می‌خندد. نگاهت می‌کند. در چشم‌هایش رضایت و عشق موج می‌زند. دست بر شانه‌ات می‌گذارد و دعا می‌کند: خداوند تو را با نیکوترین پاداش که از پدر به فرزند می‌رسد؛ بنوازد. عزیزم علی! افتخار و مباهات بابایی. نور چشم و آرامش دل من.
عاشوراست و صبح عاشورا؛ با صدای محمّد کربلا آغاز می‌شود. چرا که نه؟ امروز روز محمّد است. امروز روز جاودانگی دین محمّد است.
تیرباران آغاز می‌شود و ده‌ها تن با قطره قطره خون خود سند جاودانگی اسلام را امضا می‌کنند.خیلی‌ها پریدند و رهیدند. معدودی مانده‌اند.
و بنی‌هاشم….! چه کسی نخستین شهید بنی‌هاشم خواهد بود. چه کسی اوّلین دسته‌گل حسین «لوجه‌الله» خواهد بود. هیچ‌کس تو را گمان نمی‌کند؛ هیچ‌کس. تو عزیزترین و محبوب‌ترین جوان کربلایی. تو تسلّای خاطر خیمه و حسینی. تو باید آخرین شهید باشی. حتّی پس از پدر. پدر سیمای خونین پیامبرانه‌ات را تاب نمی‌آورد. نه! تو نخستین داوطلب نیستی.
امّا شوق میدان رفتن قلبت را تا گلوگاه بالا می‌آورد. جان تو بی‌تاب سماع گلگون است. دیدار را عطشناک‌ترینی و پرواز را پرنده‌ترین؛ امّا نه پدر نمی‌گذارد.
چشم‌ها می‌چرخد و می‌چرخد؛ طواف میان نگاه حسین و جوانان بنی‌هاشم و ناگهان تلاقی دو نگاه و دستی که شانه‌ات را می‌نوازد.‌ معلوم می‌شود که پدر به رسم پیامبر که علی را نخستین گزیده‌ی هولناک‌ترین لحظه‌ها می‌کرد علیِ خود را برگزیده است.
آیه‌های نور در روز قدر صاعد می‌شوند: «فبشّرناه بغلام حلیم٭ فلمّا بلغ معه السّعی قال یا بنیّ انّی اری فی المنام انّی اذبحک فانظر ماذا تری قال یا ابت افعل ما تومر ستجدنی ان شاء الله من الصّابرین؛ پس پسری بردبار را به او مژده دادیم٭ و چون او همراه پدر به (سنّ) کار و کوشش رسید؛ گفت: ای پسرک من! من پیوسته در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم. بنگر که رأی تو چیست؟ گفت: ای پدر من! آن‌چه دستور یافته‌ای انجام ده؛ به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت.»
آری! در راه رضای خدا باید محمّد هم فدا شود و سند رسوایی تزویر گردد؛ که «اشدّ حبّالله». آری باید هم‌چون اسماعیل صبور باشد ولی او محمّد کربلاست و محمّد بالاترین پیامبران. پس او چون پیامبر باید پیشتاز باشد در هنگامه‌های خطیر؛ آن‌گونه که علی پیامبر را می‌شناساند که: «چون کارزار دشوار می‌شد ما خود را به رسول خدا نگاه می‌داشتیم؛ چنان که هیچ‌یک از وی به دشمن نزدیک‌تر نبود.»
آری اکبر، تو باید اوّلین باشی؛ چرا که پیامبر(ص) همیشه سابق در خیرات بود. او اوّل مسلم بود و اوّل سلام کننده و این تو بودی که تقدّم کردی در سلام به پدرت که: «یا ابتا! علیک منّی سلام.» و این نه سلام تو که سلام محمّد است. و اینک آغوش محمّد، محمّد در آغوش کشیده است.
۳- بصیرت
«بصیرت؛ بینش‌، نگاه همه سونگرانه، دقیق و عمیق است. نگاهی که از لایه‌های بیرونی بگذرد و به درون راه یابد. نگاهی که آن‌سوی حادثه‌ها را بکاود و متناسب با دریافتی که محصول این تامّل و روشن‌بینی است تصمیم بگیرد و عمل بکند.
بصیرت آن‌چنان عنصر مهم و تعیین‌کننده‌ای در عرصه‌ی حیات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است که امیرالمومنین علی(ع) سلاح کار خویش در هنگامه‌ی هجوم دشمن و خیزش خطر را تنها و تنها یک چیز می‌داند: بصیرت؛ «الا و انّ الشّیطان قد جمع حزبه و استجلب خیله و رجله و انّ معی لبصیرتی؛ آگاه باشید شیطان، سواره و پیاده‌اش را فراخوانده و بر شما تاخته در چنین موقعیتی بصیرت و بینش من با من است.»
آن‌چه علی(ع) درگیر جنگ‌های سه‌گانه کرد همین عدم بصیرت بود و آن‌چه راه را به یاران حسین نشان داد باز هم همان بصیرت بود و آن‌چه گره‌گشای مسیر موعود است بصیرت است؛ و این از بصیرت و روشن‌بینی پیامبر کربلاست که آن‌سوی تاریخ را می‌بیند که در میدان چنین رجز می‌خواند که:
الحرب قدبانت لها الحقائق و ظهرت من بعدها مصادق
والله رب‌العرش لانفاق جموعکم او تغمَدَ البوارق
جنگ حقایق را آشکار می‌سازد و جلوه‌های حقیقت پس از آن چهره می‌نماید؛ به پروردگار عرش سوگند که هرگز گروه شما را رها نخواهم کرد تا شمشیرها در تن‌های‌تان [یا در غلاف‌ها] قرار گیرند.
این بصیرت علی‌اکبر را می‌رساند و تفسیر آیات ابتدایی سوره‌ی عنکبوت که «احسب الناسُ ان یترکوا ان یقولوا و امنّا و هم لایفتنون؛ آیا مردم پنداشتند همین که گفتند ایمان آوردیم به حال خود رها می‌شوند و مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟(۲/ عنکبوت) باید منافق و مؤمن از هم جدا شوند و بهترین وقت جداسازی آن جنگ و حرب حقّ و باطل است که عیار و رتبه‌ی هر‌ کسی را مشخّص می‌کند.
یکی چون کوفیان که با فشار عبیدالله و تهدیدش پیمان می‌شکنند، یکی چون عمرسعد با حکومت ری و طلا و نقره و یکی هم آرزوی هفتاد بار مرگ در رکاب حسین می‌کند؛ یکی شرمسار است که یک جان دارد و تقدیم حسین(ع) می‌کند، یکی در لحظه‌ی آخر تا پای مرگ با حسین است ولی پس از آن حسین را ترک می‌کند و از کربلا جان سالم به در می‌برد. یکی مال و باغ و فرزند را بهانه می‌کند؛ و یکی مال و فرزند و همسر را حتی طلاق می‌دهد و به حسین می‌پیوندد .یکی جانباز جنگ علی‌(ع) است(شمر) ولی با حسین می‌جنگد و سر از تن فرزند علی(ع) می‌گیرد، یکی پیشقراول سپاه عبیدالله است و در نهایت آزاده‌ی دنیا و آخرت می‌شود، یکی حتّی پس از شهادت حسین شمشیر می‌کشد و شهید می‌شود و یکی خود را پنهان می‌کند تا حسین را نبیند. این جنگ که همه‌ی بزرگان ظاهربین و کوته‌بین حسین را از آن منع کردند؛ باعث بقای اسلام شد و حقایق را روشن ساخت که عبیدالله و یزید و سکوت در برابر آنان چه عواقب شومی می‌تواند داشته باشد. این جنگ نشان داد که تا کجا باید پای عقاید خود ایستاد. این جنگ بود که اسلام و امویّت را از هم جدا کرد و حقیقت اسلام و امویّت را نشان داد و آن‌گاه که حق از باطل جدا و خالص گردد زبان دشمنان قطع می‌گردد. که حضرت امیر(ع) فرمودند: «و لو انّ الحق من لبس الباطل، انقطعت عند السنُ المعاندین؛ خطبه‌ی ۵۰»
و آن‌وقت که مشخّص شد حقّ و باطل کیانند قیام‌ها صورت گرفت و اسلام از خطر نابودی نجات یافت. همچنین جنگ، قدرت اسلام را همیشه نشان داده است؛ چه در عصر حاضر و چه در اعصار گذشته، در دفاع مقدّس ایران که قدرت اسلام را به رخ جهانیان کشید و نشان داد چه قدرت عظیمی در اسلام وجود دارد و باعث شد چشم طمع متجاوزان و مستکبران کور شود و این همان است که از کلام قائدنا الخمینی شراره می‌زند که: «هر روز ما درجنگ برکتی داشته‌ایم که در همه‌ی صحنه‌ها از آن بهره جسته‌ایم.
ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده‌ایم.
ما در جنگ پرده از چهره‌ی تزویر جهان‌خواران کنار زده‌ایم.
ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناخته‌ایم.
ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم.
ما در جنگ حسّ برادری و وطن‌دوستی در نهاد یکایک مردم بارور کردیم.
ما در جنگ به مردم جهان خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها سالیان سال می‌توان مبارزه کرد.
جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت.
جنگ ما جنگ حقّ و باطل بود و تمام شدنی نیست.
جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا خاتم زندگی وجود دارد.»
و این همان بصیرت است که از زبان مقام معظّم رهبری می تراود که: «می‌خواهم بگویم این جنگ یک گنج بود. آیا ما خواهیم توانست از این گنج استفاده کنیم؟»
و این باز هم جنگ است؛ مثل جنگ ۳۳ روزه لبنان که نشان داد چه قدرت عظیمی در دل جوانان حزب‌الله و مردم لبنان وجود دارد و یا جنگ غزّه که نشان داد چگونه یک ملّت می‌تواند روزها با شعار «هیهات منّاالذّلّه» مقاومت کند و جنایات رژیم سفّاک صهیونیستی در این جنگ باعث رسوایی و نشان‌دادن حقایق شد و یا جنگ شش روزه‌ی اعراب و اسرائیل که نشان داد با شعارهای توخالی ملّی‌گرایانه و اعتماد بر وعده و وعیدهای توخالی نمی‌توان به جایی رسید.
٭گویند امام سجّاد(ع) وقتی خواست شهدای کربلا را دفن کند؛ حضرت علی‌اکبر(ع) را نزد پاهای امام عطشان حسین علیه السّلام به خاک سپرد. شاید این بدان معناست که علی‌اکبر امتداد حسین است و شاید اشاره‌ای به همان سخن پیامبر اسوه باشد که: «حسینٌ منّی وانا من حسین؛ حسین از من است و من از حسینم.» و آخر الکلام سلام:
السّلام علی محمّدٍ حبیب‌الله و صفوته.
نویسنده: مهدی سخاوت

منابع:

۱- قرآن کریم ترجمه‌ی ابوالفضل بهرام‌پور، انتشارات حر
۲- آینه‌دارا ن آفتاب(۲جلدی)، محمّدرضا سنگری، انتشارات بین‌الملل
۳- نهج البلاغه ترجمه‌ی محمّد دشتی، انتشارات تهذیب
۴- زیارت ناحیه‌ی مقدّسه، انتشارات نگاه آشنا
۵- زندگانی علی‌اکبر علیه السّلام، تالیف سید عبدالرزّاق موسوی مقرّم، ترجمه‌ی امیر‌حسین لولاور، انتشارات صیام
۶- تفسیر المیزان، تالیف محمّدحسین طباطبایی(ره)، ترجمه‌ی محمّدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی
۷- تاریخ اسلام به روایت امام علی(ع)، محمّدحسین دانش‌کیا، دفتر نشر و پخش معارف
۸- توسعه و مبانی تمدّن غرب، مرتضی آوینی، نشر ساقی
۹- همپای صاعقه، گلعلی بابایی- حسین بهزاد، انتشارات سوره مهر
۱۰- نرم افزار آثار و سخنان امام خمینی(ره) کاری از موسسه‌ی تنظیم و نشر امام خمینی

telegram

همچنین ببینید

جریان‌شناسی فکری معارضان قیام کربلا

نام کتاب: جریان‌شناسی فکری معارضان قیام کربلا مؤلف: محمدرضا هدایت پناه محل نشر: قم ناشر: ...