نامه ای نوشت برای دوستان خاصش. درباره غیبت پسرش. برای ابن بابویه نوشت: آن زمانی که همه جا را ظلم می گیرد، از خدا صبر بخواهید. برای فرجش دعا کنید. جدم رسول خدا هم گفته بهترین عبادت انتظار فرج است. وقتی می آید با خودش خوشی می آورد، بعد همه مشکلات و ناراحتی ها تمام می شود. پس منتظر باشید تا ظهور کند.
شهیدش کردند، بعضی می آمدند و به خلیفه تبریک می گفتند. یکی از هوادارانش هم آمد. چشم غره ای به خلیفه رفت. گفت: آمده ام تبریک بگویم اما، رسول خدا بود برای آن عزاداری می کرد. مات مانده بودند همه. دست پرورده اش بود.
چهارده خورشید و یک آفتاب