نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود
شروع عشق آغاز غزل شاید همان دم بود
نخستین اتفاق تلختر از تلخ در تاریخ
که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرم بود
فتاد از پا کنار رود در آن ظهر دردآلود
کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود
دلش میخواست میشد، آب شد از شرم اما حیف
دلش میخواست صد جان داشت اما باز هم کم بود
مدینه نه که دیگر مکه حتی جای امنی نیست
تمام کربلا و کوفه غرق ابن ملجم بود
اگر در کربلا طوفان نمیشد کس نمیفهمید
چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود
علیرضا قزوه