بعد از آن واقعه ی سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوخته ی کرب و بلا، سهم تو شد
بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست
ناگهان، داغ دل آیینه ها، سهم تو شد
بعد از آن واقعه، آشوب قیامت برخاست
بر سر نیزه، سرِ خون خدا، سهم تو شد
بعد از آن واقعه، خون جوش زد از چشمانت
خطبه ی اشک برای شهدا، سهم تو شد
بعد از آن واقعه، در هروله ی آتش و خون
در شب خوف و خطر، خطبه ی «لا» سهم تو شد
بعد از آن واقعه، در فصل شبیخون ستم
خوردن زخم ز شمشیر جفا، سهم تو شد
خیمه ی نور تو در فتنه ی شب سوخت، ولی
کس نپرسید که این ظلم، چرا سهم تو شد؟!
بعد از آن واقعه، ای زینت سجّاده ی عشق
از دلت آینه جوشید، دعا، سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای کاش که می مُردم من
مصلحت نیست بگویم که چه ها سهم تو شد
بعد از آن واقعه ی سرخ، حقیقت گُل کرد
کربلا در تو درخشید، خدا سهم تو شد
رضا اسماعیلی