دردی غریب درتمام وجودش می پیچید. از شدت درد به این سو و آن سو میرفت. نیرویی آسمانی او را به بیرون از خانه میکشاند و جاذبهای پرقدرت به سوی خویش میخواند.
فاطمه بنت اسد بی اختیار با همراه نه ماههاش به سوی آن نیروی بینهایت حرکت کرد. ناگاه پس از گذر از کوچه پس کوچههای مکه خود را رو در روی خانهی خدا-کعبه – دید.
درست مقابل رکن یمانی ایستاده بود. شروع کرد با خدای خویش نجوا کردن و از او خواستن و خواستن.
اینک درد به اوج خود رسیده بود و صدای فاطمه بلندتر از گذشته.
مردمی که در حال عبور بودند به تماشا میایستادند و فاطمه بیهیچ اعتنایی با معبود خویش گفتگو میکرد. ناگهان در حیرت نگاهها و در حادثهای که تا آن روز هیچگاه اتفاق نیفتاده بود و تا کنون هیچگاه تکرار نشده است. دیوار خانهی کعبه شکافت و فاطمه به اذن خدای خویش همراه با نوزاد درونش پا به کعبه گذاشت و پس از او شکاف خانهی خدا بسته شد.
عجب ضیافتی؛ فاطمه بنت اسد و فرزندش تنهای تنها به میهمانی خدا آمده بودند.
بهت و شگفتی بر همهی آنان که از نزدیک شاهد این حادثه بودند سایه افکنده بود اما درون خانه همه چیز آرام بود. فاطمه بود و سلام و تهیت؛ فاطمه بود و عزت و احترام؛
فاطمه در چشم برهم زدنی نوزادی را در آغوش خود دید که همهی هستی در مقابلش سرِ تعضیم فرود میآوردند. تنها فرزندی که در خانهی خدا به دنیا آمد، تنها مولود کعبه “علی”.
فرشتگان فوج فوج میآمدند تا به این ولادت باشکوه و به این زایش باعظمت تبریک گویند و مباهات کنند مبارک باد این مولود، تهنیت باد این فرزند. فرزندش خلاصهی همهی خوبیها بود، زیبا، نورانی، معطر با زبانی تسبیحگوی.
سه روز بعد، فاطمه بنت اسد با فرزندی در آغوش از خانهی کعبه بیرون آمد. فرزند او -علی- مولود کعبه بود، هدیهی بزرگ خدا به انسانیت. ودیعهی ارزشمند الهی برای تمام هستی و خلاصهای از صفات خدا برای نگریستن و فهمیدن و مگر خدا در شب معراج در دو قدمی با پیامبر با صدای علی با او سخن نگفت؟
علی نقطهی اتصال انسان با خداست تنها رشتهای که بشر را به او وصل میکند و تنها راهی که به او ختم میشود. علی شرط دلداگی و عاشقی با معبود آسمان و زمین است. راه علی صراط هدایت است و رهرو این راه، دلداهی ولایت.
۱۳ رجب سالروز میلاد پرخیر و برکت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی(ع) بر همهی عدالت خواهان و آزادگان جهان بخصوص مسلمین و بالاخص شیعیان آن امام همام مبارک باد.
عبدالکریم خاضعی نیا