پای درس بهار
یا مقلب القلوب…
بهار آمده است با گل و نسیم و زیبایی و عبرت، با درس هایی بزرگ که باید خواند و بر دیوار قلب و اندیشه نگاشت.
بهار آموزگار سپاسگذاری عملی است، زمین سپاسگزار است و به پاس آبی که نوشیده، گل و شکوفه و میوه و سرسبزی می بخشد. چشمه به پاس سیراب شدن از کوه، به سبزهها و درختان حیات تعارف میکند. بلبل به پاس دیدن گل نغمه خوانی میکند و …
ما نیز سپاسگذار از «او» باشیم که بهارمان بخشید و به پاس بهار به شکر عملی از آن بیندیشیم.
بهار آموزگار رشد و حرکت به سمت آسمان است. هیچ میدانید ایرانیان نوروز را روزی جشن گرفتند که سلیمان یا جمشید پرواز کرد و این پرواز و رها شدن از خاک، جشن بزرگ نوروز شد. ما از قرآن آموختهایم که قد افلح من زکیها و فلاح رَستن و رُستن است و از خاک فاصله گرفتن باید در بهار بذرهایی که جشن رهایی از خاک میگیرند با تاریکی خاک خداحافظی کنیم و به آفتاب سلامی دوباره بگوییم.
اگر رسم رهایی از خاک بیاموزیم خدا به پایمان گل میریزد و فرشتگان میوههای نور به ما تعارف میکنند. ماندن در خاک پوسیدن است و تباه شدن و آنان که بهار را ادارک میکنند تن به این تاریکی و تباهی نمیدهند.
درس دیگر بهار همدلی و همراهی است. بهار خود محصول همراهی است. ابر و باد همراه میشوند تا باران ببارد. خاک و دانه همراه میشوند تا درخت و گل بروید. نور و آب همراه میشوند تا غنچه خندیدن بیاموزد و قطرهها با هم همراه میشوند تا صدای پای زندگی همه سو طنین افکند.
بیاییم دلها و قدمها را همراه کنیم تا بهار را بهتر و خوب تر ادراک کنیم.
درسهای بهار فراوان است. بهار تداعی قیامت، تداعی ظهور و تداعی هر تحول و نوآوری و بالندگی است و ما که با حسین عزیز میثاق و پیمان رهروی بستهایم در این بهار تجدید عهد خواهیم کرد که باز هم جرعه جرعه فرهنگ او را در کام خود بریزیم تا شکفتن و رویش و بالندگی رسم همیشهی زیستنمان باشد. بهار ما با لبخند غنچهها بهار نمیشود؛ بهار ما با لبخند حسین(ع) آذین بسته میشود و طلوع آفتابی که منتقم خون مظلوم عاشورا باشد.
سال نو، سال همقدمیها و همدلیها و همراهی و بالندگی و تعالی بیشتر و افزونتر باد.
یا حسین
خدای حسین یارتان و یادتان
محمدرضاسنگری
موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا- دزفول