بهشت پیامبر، سر بر زانوی علی نهاده است. گره خوردگی دو اشک و غروب آفتاب علی در تاریکزار غربت و غم آغاز شده است. فاطمهی پیامبر، در غریبستان مدینه؛ در خانهای در سوخته، در کبودای بازوی و بنفشای صورت، سر رفتن دارد.
– فاطمه جان تو میروی و علی میماند. تو میروی و زینب با داغ و آه بدرقهات میکند. تو میروی و حسن و حسین سوگوار تماشای خانهای در سوخته، نه….. هستی سوختهاند.
ای بهشتِ بهشت، ای اشتیاق سبز رسول! هماره پیامبر میگفت: ففاطمه حَوراء فی صورتِ انسیه، فاذا اشتقتُ الی الجنّه قبلت فاطمه، فَاَشُمُّ منها رایحه الجّنه/ فاطمه حوری بهشتی است که در هیئت انسان ظاهر شده است. من هرگاه مشتاق بهشت میشوم. فاطمه را میبویم و جانم را از رائحهی بهشت پر میکنم.
کجا میروی بهشت عزیز محمد! تو بهشتِ بهشتی و بی تو مدینه جهنم است. جهان جهنم است. بی تو بهار میمیرد. خزان قد میکشد و جهان برهوتی سرد و تاریک میشود. تو میروی و تنهایی و چاه آغاز میشود.
میروی اما شهید نخستین ولایتی! مدافع جان باختهی علی و نخستین شهید پس از پیامبر در پاسداشت اسلام و امامت.
شهادت مظلومانهی کوثر هستی، بر شما سوگواران زهرا آشنا تسلیت و تعزیت باد.
محمدرضا سنگری
موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا
برچسبحضرت زهرا شهادت حضرت زهرا فاطمه زهرا متن ادبی متون ادبی محمدرضا سنگری محمدرضا سنگری
همچنین ببینید
جریانشناسی فکری معارضان قیام کربلا
نام کتاب: جریانشناسی فکری معارضان قیام کربلا مؤلف: محمدرضا هدایت پناه محل نشر: قم ناشر: ...