عنوان مقاله: فاطمه(س) اولین حامی ولایت
چکیده:
در فرهنگ شیعیان، حضرت زهرا(س)، همیشه به عنوان اولین و شاخصترین حامی ولایت حضرت علی(ع) مطرح بوده است. سخنگفتن در باب دفاعیات حضرت زهرا(س) از ولایت، سخنگفتن دربارهی رنجهای این بانوی بزرگوار است. رنجهایی که به شهادت ایشان منجر شد تا اولین کسی باشد که در این راه جان خویش را فدا میکند
و درسی باشد برای همگان که در راه ولایت باید تا سر حد مرگ رفت.
در این مقاله تلاش شده است تا به بررسی دفاعیات حضرت زهرا(س) از ولایت و نقش مهم او در بیداری افکار مردم در دو فصل بپردازد؛ فصل اول این مقاله به ولایتمداری حضرت زهرا(س) در زمان پیامبر(ص)، و فصل دوم به تلاشها و مجاهدتهای حضرت از حضرت علی(ع) و غصب خلافت توسط حاکمان زور از جنبههای مختلف اشاره شده است.
کلمات کلیدی: فاطمه زهرا(س)، ولایت، حضرت علی(ع)، شهادت.
مقدمه:
امامت و ولایت در اسلام، از پایههاى اصلى اعتقادى و زیربناى زندگى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى انسان به شمار میآید. مسلمانان با مذاهب مختلف و نظرات گوناگون، در ضرورت امامت و رهبرى اتفاق نظر دارند. امّا ولایت در باور شیعه از جایگاه بلند و رفیعى برخوردار است تا جایى که از نماز، روزه، حج و جهاد نیز برتر و بالاتر است. امام باقر(ع) در این باره مىفرماید:
«بُنىَ الاِْسلامُ عَلى خَمْسهِ اَشْیاءٍ، عَلى الصَلاهِ وَ الزَکاهِ وَالْحَجِ وَالصَومِ وَالوِلایَهِ، قال زُرارَه : قُلتُ، وَ اىُّ شَى ءٍ مِنْ ذلِکَ اَفْضَل فَقالَ: الوِلایَهُ اَفْضَل لاَِنّها مِفْتاحُهُنَّ وَالوالِىُ هُوَ الدَلِیلُ عَلَیْهِنَ» .
اسلام بر پنج چیز پایه گذارى شده است ، بر نماز، زکات ، حج ، روزه و ولایت. زراره مى گوید: از امام(ع) سؤال کردم کدامیک از اینها برتر است؟ فرمود: ولایت ! زیرا ولایت کلید همه آنهاست و والى، دلیل و راهنماى آنهاست
ارزش و اهمیت ولایت در حیات سیاسى اسلام به حدى است که امام باقر(ع) در روایت دیگرى پس از ذکر پنج پایه ذکر شده براى اسلام، مى فرماید:
وَ لَمْ یُنادَ بِشَىءٍ ما نُودِىَ بِالوِلایَهِ یَوْمَ الغَدِیر ِ .
از سوى دیگر، هم چنان که در برخى روایات تصریح شده، مقصود از این ولایت، «ولایت اهل بیت(علیهم السلام)» و در رأس آنها «ولایت امیرالمؤمنین على(علیه السلام)» است. آنچه در این میان مهم است توجه به این نکته اساسى است که «ولایت اهل بیت(علیهم السلام)» مراتب و شؤون مختلفى دارد و آنچه که در روایاتْ رکن اسلام، آن هم مهم ترین رکن آن، دانسته شده، اعتقاد به ولایت و پذیرش آن با جمیع مراتب و شؤونش مىباشد .
بخش اول:
ولایتمداری حضرت زهرا در زمان پیامبر(ص)
تعریف ولایت:
«ولایت» واژهای عربی است که از کلمه «ولی» به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر بدون آنکه فاصلهای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توانی و ترتبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از اینرو این واژه با هیئتهای مختلف(به فتح و کسر) در معانی «حب و دوستی»، «نصرت و یاری»، «متابعت و پیروی» و «سرپرستی» استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی همان قرب معنوی است .
با توجه به این مطلب ولایت معانی مختلفی دارد که در این تحقیق مراد از ولایت سرپرستی جامعهی اسلامی میباشد.
زندگی حضرت زهرا(س) مقارن بود با ولایت دو ولی خدا؛ یکی پیامیر(ص) و یکی دیگر حضرت علی(ع)؛ در این پژوهش دفاع حضرت زهرا(س) از ولایت را در این دو زمان، بررسی میکنیم که در ابتدا به زمان پیامبر(ص) میپردازیم:
در کتاب فاطمه سرور دل پیامبر در باب ولایت حضرت علی(ع) چنین آمدهاست:
«… حضرت زهرا(س) فرمود: از رسولالله(ص) شنیدم که میفرمودند: زمانی که در آسمان سیر داده شدم داخل بهشت شدم و خود را در قصری از درهای آبدار سفید مجوف یافتم که درب آن پوشیده از درّ و یاقوت بود و بر آن پوشش و پردهای آویخته شده بود. چون سر بلند کردم دیدم که بر درب نوشته شده است :«لا اله الا الله، محمد رسولالله، علیُّ ولیُّ القوم» و بر پرده نوشته شده بود«بَخ بَخ، من مثل شیعه علیٍّ؟» آنگاه از آن قصر به قصر دیگری که از عقییق قرمز مجوف بنا شده بود و دربی از طلا داشت که در آن زبرجد سبز به کار رفته بود و بر آن پردهای بود وارد شدم که دیدم بر درب آن اینچنین نوشتهاند: «محمد رسولالله، علیُّ وصیُّ المصطفی…»»
۱٫ مجاهدت در راه دفاع از اسلام و پیامبر(ص)
به زهرا خبر مىدهند پدرش در جنگ آسیب دیده است. سنگى به چهرهى او رسیده و چهرهاش را خونین ساخته است. با دستهاى از زنان برمىخیزد. آب و خوردنى بر پشت خود برمىدارند و به رزمگاه مىروند.
زنان، مجروحان را آب مىدهند و زخمهاى آنها را مىبندند و فاطمه جراحت پدر را شست و شو مىدهد.
خون بند نمىآید. پاره بوریایى را مىسوزاند و خاکستر آن را بر زخم مىنهد تا جریان خون قطع شود.
۲٫ اطاعت از ولایت
آن حضرت پیش از آنکه خود را دختر پیامبراکرم(ص) بداند، بنده خدا و پیرو پیامبر(ص) و مطیع ولى امر میدانست. از این رو، دستوراتى که براى مسلمانان نازل میشد، کاملاً آنها را اجرا میکرد و خود را استثناء نمینمود.
در زمان پیامبر اکرم(ص) برخى از مسلمانان براى پیشواى خود عنوان احترامآمیزى بکار نمیبردند و به همان شیوه جارى، که با یکدیگر صحبت میکردند، در حضور آن حضرت نیز به گفتگو مینشستند و خطاب به او میگفتند: یا محمد. یا محمد.
پروردگار متعال با نزول آیه مبارکه: « لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بعضا» صدا کردن پیامبر را در میان خودتان، مانند صدا کردن یکدیگر قرار ندهید. مسلمانان را توبیخ کرد و دستور داد در گفتگو با پیشواى عالیمقام خود، ادب را رعایت کنند. مسلمانان به مناسبت کلمه (الرسول) در آیه، عنوان(رسول الله) را براى پیشواى خود انتخاب کردند. عصر همان روز، که رسول اکرم(ص) به دیدار فاطمه(س) رفت، آن حضرت بر خلاف روزهاى پیش که میگفت: «السلام علیک یا ابه سلام پدر، گفت: السلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللّهِ»
پیامبر اکرم(ص) به عادت همه روزه خود پیش رفت و پیشانى او را بوسید و فرمود چطور؟! این کلمه را از کجا یاد گرفتى؟ چه کسى به تو گفته است که به من رسول الله بگویى؟ فاطمه(س) عرض کرد: «قرآن کریم به من امر کرد که شما را (رسول الله) خطاب کنم».
پیامبر خدا(ص) دوباره بر چهره دخترش بوسهاى نثار کرد و فرمود: طرف خطاب در این آیه کسانى هستند که نام مرا کمى با سبکى به زبان میآوردند. این قوم باید مرا (رسول الله) بنامند. ولى من از تو کلمه (پدر) را بیشتر میپسندم. تو به من بگو: (بابا) .
۳٫ حفاظت از جان پیامبر(ص):
هنگامى که هند و دیگر زنان مشرکین براى اعلام پذیرش اسلام و بیعت به حضور پیامبر(ص) رسیدند فاطمه(س)، همسر پیامبر(ص) و گروهى از زنان عبدالمطلب حضور داشتند. احتمالا حضور فاطمه(س) و برخى دیگر از زنانى که با پیامبر محرم بودند براى حفاظت از جان رسول خدا(ص) بود چرا که زنان منافق و خطرناکى همچون هند جگرخوار بظاهر براى اعلام پذیرش اسلام نزد پیامبر(ص) مى آمدند.
۴٫ شرکت در مراسم حجه الوداع:
پیامبر(ص) در ماه ذیقعده سال دهم هجری قمری به مردم مدینه و قبایل مجاور اعلام کرد که قصد دارد حج بجاى آورد و بدین ترتیب عدهى زیادى براى سفر حج مهیا شدند. آن حضرت در روز شنبه ۲۵ ذیقعده سال دهم ه- ق (مطابق شنبه پنجم اسفندماه سال دهم ه-ش) از مدینه حرکت نمود و در ذى الحلیفه احرام بست.
همه همسران پیامبر(ص) نیز در این سفر همراه شدند. آنها به هودجها سوار بودند فاطمه(س) نیز با آنان بود و در این سفر عبادى مناسک حج را به دستور پیامبر(ص) انجام مى داد.
پس از مراسم باشکوه حجه الوداع، رسول خدا(ص) هنگام بازگشت به مدینه در غدیرخم در یک اجتماع باشکوه یکصد هزار نفرى على(ع) را به فرمان خداوند به امامت و جانشینى خود منصوب نمود.
بخش دوم:
ولایتمداری حضرت زهرا در زمان حضرت علی(ع)
حضرت فاطمهى زهرا(س) نخستین فردى است که در زیر لواى «ولایت و امامت» حضرت علی(ع) در ایفاى وظیفه خود نسبت به خدا و رسولش و اسلام و مسلمانان در قبال این انحراف عمیق به پاخاست و طى مراحل قیام شکوهمندش، براى نجات بشریت از «حریم ولایت و امامت» دفاع و در حاکمیت «مکتب تشیع» جان خویش را نثار کرد.
دفاعیات و مبارزات حضرت زهرا(س) از آن جهت مهم و سرنوشت ساز است که الگویى براى مبارزه وجود نداشت و ایشان خود طراح مبارزه با تحریف و ترسیم کننده ی نقشه ی دفاع از ولایت شد و چون سیاست مداری قهرمان در صحنه، ظاهر شد.
رسول گرامى اسلام در حالى چشم از دنیا فروبست که تشنگان قدرتِ به ظاهر مسلمان شده و منتظران فرصت، نقشههاى خود را به کمال رساندند، و در حضور پیامبر صلى اللَّه علیه و آله نیز شرم نکردند و از آیندهى خطرناک امت اسلامى رخ نشان دادند و مانع آوردن قلم و دوات شدند و رو در روى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به او جسارت کردند و عمر گفت:
قَد غَلَبَهُ الوَجَعُ وَ عِندَکُمُ الْقُرآنُ حَسّبُنا کِتابُ الله «مریض است و نمىداند چه مىگوید و قرآن ما را کافى است» .
پس از رحلت پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) بهترین راه نجات اسلام از هلاکت را سکوت و در عین حال همراه با همکاری حساب شده با خلفا را انتخاب کرد.
آن حضرت در فلسفه ی سکوت خود فرمود: “فرایت ان الصبر على ذلک افضل من تفریق کلمه المسلمین وسفک دمائهم والناس حدیثوا عهد بالاسلام والدین یمخض مخض الوطب یفسده ادنى وهن و یعکسه اقل خلف؛ دیدم صبر بر این حادثه، بهتر از ایجاد تفرقه میان مسلمانان و ریختن خونشان است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشک شیر، به هم زده مى شود و کوچک ترین سستى آن را فاسد و کم ترین پیمان شکنى آن را واژگون مى سازد.
پس از وفات پیامبر و بوجود آمدن حوادث سقیفه، در شرایطی که حضرت علی(ع) مأمور به سکوت بود؛ حضرت زهرا با تمام معنویت و عرفان و با تمام شهامت و ایمان در مقام دفاع از ولایت با روشهای مختلفی قرار میگیرد.
روشهای حضرت زهرا(س) در دفاع از ولایت حضرت علی(ع) را به چهار دسته تقسیم کردهایم که هر کدام از این موارد دارای ابعادی میباشد که در ادامه مورد بررسی قرار میگیرند:
۱٫ برخورد با حاکمان غاضب
– افشاگری
– اعلام بیزاری از غاصبان
– محاکمه غاصبان
۲٫ برخورد با مردم
– بیان علت کناره گیرى مردم
– هدایت و بیدار کردن مردم
– اعلام خطر
– ترغیب و توبیخ
۳٫ ولایت و امامت حضرت علی(ع)
– یادآوری حق خلافت حضرت علی(ع) به مردم
– استدلال بر امامت على(ع)
– معرفى شخصیت على(ع)
۵٫ مجاهدت در راه ولایت
– جهاد در راه ولایت
– اطاعت از ولایت
۱٫ برخورد با حاکمان غاصب:
– افشاگری:
پس از سقیفه، و حاکم شدن ابوبکر در مدینه حکومت نظامی اعلام شد و هیچ کس جرأت مخالفت با حکومت را نداشت در این هنگام حضرت زهرا(س) بدون هیچ ترسی ماهیت آنان را به همگان نشان داد و خطاب به عمر فرمود:
یا عمر اما تتقى اللَّه؟ تدخل على بیتى؟ ابحزبک الشیطان تخوفنى؟ و کان حزب الشیطان ضعیفا.
(اى عمر آیا از خدا نمىترسى؟ و بدن اجازه مىخواهى وارد منزل من شوى؟ آیا با طرفداران و حزب خود که حزب شیطانند مرا مىترسانى؟ در حالى که حزب شیطان ضعیف و زبون است؟
و خطاب به ابابکر فرمود:
قالت: یا ابابکر اءترید ان ترملنى من زوجى؟
والله لئن لم تکف عنه لاءنشرن شعى و لاشقن جیبى ولآتین قبر ابى.
اى ابوبکر! آیا مى خواهى شوهرم را از دستم بگیرى؟ (و مرا بیوه سازى ) سوگند به خدا اگر دست از او برندارى، موى سرم را پریشان میکنم و گریبان چاک زده کنار قبر پدرم رسول خدا میروم.
حضرت فاطمه(س) در جاى دیگر درباره ماهیت کسانى که بر امیر مؤمنان ستم روا داشتند میفرماید:
از پستترین قبایل عرب قبیله تمیم (قبیله ابوبکر) و از حیله بازترین قبایل عرب، قبیله عدى(قبیله عمر) بر ابوالحسن ستم روا داشتند. آنان پرچم مسابقه برافراشتند تا بر على پیشى گیرند. چون بر این کار موفق نشدند، بغض و کینه على را در دل گرفته اما پنهان داشتند. تا آنگاه که نور دین به خاموشى گرایید و پیامبر(ص) رحلت کرد، آن بغضها و کینهها را به زبان آوردند و بر مرکب آرزو سوار گشته، ظلم و ستم روا داشتند.
صدیقه کبرى، هنگامى که جسارت منافقان را دید که پس از رسول خدا(ص) جرأت حمله به خانه على(ع) را یافتهاند، خطاب به آنان فرمود:
شما اى گمراهان و دروغگویان چه میگویید و چه میخواهید؟ اى عمر از خدا پروا ندارى؟ اینگونه میخواهى وارد خانه من شوى؟ آیا با حزب شیطان که دور شما را گرفتند مرا میترسانى؟ در حالى که حزب شیطان ناتوانند. واى بر تو این چه جرأت و جسارتى است که بر خدا و پیامبر او دارید؟ آیا میخواهى دودمان پیامبر را نابود کنى؟ آیا قصد دارى نور خدا را خاموش سازى؟ آگاه باش که خداوند نور خود را فروزان نگه میدارد و جاودانه میسازد.
حضرت زهرا(س) در ادامه مبارزه، از راز مهمى پرده برداشت و غاصبان حکومت را همان منافقانى دانست که در زمان پیامبر(ص) نیز به توطئهچینى میپرداختند. از این رو فرمود:
وَ هذا بَعْدُ وَفاتِهِ شَبِیهٌ بِما بَغى لَهُ مِنَ الغَوائِل فِى حَیاتِهِ .
این خیانتى که بعد از رحلت پیامبر(ص) صورت مى گیرد، شبیه همان ظلمها و فتنههایى است که در زمان حیات رسول خدا(ص) انجام مىشد.
– اعلام بیزاری از غاصبان:
حضرت زهرا(س) درباره گروهی از احزاب سیاسی که به ظاهر اسلام آوردند از جمله ابوسفیان و سران قریش، عثمان که از امویان بود، و … فرمود: « اَصْبَحتُ بَیْنَ کَمْدٍ وَ کَرْبٍ، فُقِدَ النبِىُّ وَ ظُلِمَ الْوَصِىُّ، هُتِکَ وَاللَّهِ حِجَابُهُ مَنْ أَصْبَحَتْ اِمامَتُهُ مُقْتَصَّهً عَلى غَیْرِ ما شَرَعَ اللَّهُ فِى التَّنْزِیلِ، وَ سَنَّهَا النَّبِىُّ فِى التَّأْویلِ، وَلکِنَّها أَحْقادٌ بَدْرِیَّهٌ وَ تِراتٌ أَحُدِیَّهٌ کانَتْ عَلَیْها قُلُوبُ النِّفاقِ مُحْتَمِلَهً لِاِمْکانِ الْوُشَاهِ
فَلَمَّا اسْتَهْدَفَ الْامْرُ أُرْسِلَتْ عَلَیْنا شآبِیبُ الْآثارِ مِنْ مَخِیلَهِ الشقاقِ، فَیُقْطَعُ وَتَرُ الْایمانِ مِنْ قَسِىِّ صُدُورِها، وَ لَبِئْسَ عَلى ما وَعَدَ اللَّهُ مِنْ حِفْظِ الرِّسالَهِ وَ کَفالَهِ المُؤمِنینَ
أَحْرَزُوا عائِدتَهُمْ غُرُورَ الدُّنْیا بَعْدَ انْتِصارٍ مَمَّنْ فَتَکَ بِآبائِهِمْ فِى مَواطِنِ الْکُرُوبِ وَ مَنازِلِ الشهاداتِ
صبح کردم در میان حزن شدید و اندوه عظیم، در حالى که پیامبر از دست رفته، و وصى او مظلوم واقع شده است. سوگند به خدا، حشمت و عظمت آن کس دریده و نابود شد که برخلاف حکم خدا در قرآن، و سنت و سفارش پیامبر اسلام در تأویل و تفسیر قرآن، حق امامت او را غصب کردند و به دیگران سپردند. اینگونه برخوردهاى خصمانه، از کینهتوزیهاى جنگ بدر و خونخواهى کشتگانشان در جنگ اُحُد است که در درون قلب نفاقآمیز و اندیشه فتنهانگیزشان پنهان بوده است و تاکنون جرأت اظهار آن را نداشتند تا در آن هنگام که حکومت الهى بازیچهى دست قدرتطلبان گردید و امام بحق، منزوى شد، آتش کینههاى دیرینهشان زبانه کشید و باران مصیبتها و مشکلات را بر ما باریدند، و رشتههاى ایمان را دریدند و نسبت به وعدههاى الهى که بر همه واجب فرموده بود در حفظ و پاسدارى از رسالت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و دفاع از پرهیزکاران و مؤمنان چه بدو زشت، عمل کردند.
اما افسوس که در جهت انتقام گرفتن از پدران (مشرک و منافق) خود که در جنگهاى اسلامى علیه اسلام جنگیدند، کشته شدند به دنیا روى آوردند، (و فریب دنیا را خوردند).
بیزاری حضرت زهرا(س) از غاصبان به حدی بود که در وصیتنامهاش هم به آن اشاره کرده است:
«لا تصلی علی امه نقضت عهدالله و عهد ابی رسول الله(صلی الله علیه و آله) فی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)»
«امتی که عهد و پیمان خدا و پیامبرش را در ولایت و رهبری علی(ع) شکستند و نادیده گرفتند، حق ندارند بر پیکر من نماز بگزارند».
– محاکمه غاصبان
بدیهى است براى احقاق حق و دستیابى به حقوق فطرى و اسلامى، بین زن و مرد تفاوتى وجود ندارد و در آئین مقدس اسلام، پذیرش ظلم، گناه نابخشودنى است. زیرا سکوت در برابر متجاوزان، آتش تعدى و تجاوز آنان را شعلهورتر میسازد و در ضایعکردن حقوق دیگران، به آنان جرأت بیشترى میدهد. براساس این قانون اصیل و مقبول جوامع انسانى، حضرت فاطمه(س) پس از غصب سرزمین فدک به دادخواهى و مبارزه براى گرفتن حق مسلّم خویش برخاست و با استدلالهاى متقن، متجاوز بودن غاصبان خلافت را به مردمى که از آنان پیروى میکردند اثبات کرد. در این بخش بطور اختصار به تصرف فدک، محاکمه غاصبان و کیفیت استدلالهاى آن حضرت میپردازیم:
سرزمین فدک، چون با نیروى نظامى تصرّف نشده بود و مردم آن را با پیامبر اکرم(ص) مصالحه کرده بودند، جزء اموال پیامبر(ص) محسوب میشد و آن حضرت، فدک را به دخترش فاطمه(س) بخشید. در کتاب درالمنثور آمده:
«عن ابی سعید الخدری قال لما نزلت هذه الآیه «وَ آتِ ذَاالْقُرْبى حَقَّهُ» دعی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه فاعطاها فدک»
ابو سعید خدرى مىنویسد: وقتى آیه (وَ آتِ ذَاالْقُرْبى حَقَّهُ)( سوره اسراء ، آیه ۲۶ .نازل شد، رسول خدا(ص)، فدک را به فاطمه زهرا(س) عطا کرد .
به یقین، این اقدام بر اساس مصالح بلندى صورت پذیرفت. از جمله: مقام امامت و رهبرى، مخصوص و شایسته آنان بود و نیاز به چنین پشتوانه مالى داشته و نیز اهل بیت پیامبر(ص) مرجع رسیدگى به امور مردم و مستضعفان بودند و لازم بود که از چنین منبعى برخوردار باشند.
اما خلیفه وقت، به مقتضاى اجتهادى که در برابر عمل پیامبر اکرم(ص) داشت، حقّ مسلّم حضرت زهرا(س)، یعنی فدک را تصرف کرد و کارگران آن حضرت را از آن بیرون راند.
حضرت زهرا(س) آرام ننشست و براى احقاق حق به مبارزه برخاست. از ابوبکر پرسید: ابوبکر! وقتى تو بمیرى، ارث تو به چه کسى میرسد؟
زنان و فرزندانم!
چه شده است که حالا تو وارث پیامبر شدى، نه ما؟!
دختر پیامبر! پدرت درهم و دینارى بجا نگذاشته است!
پس سهم ما از فدک چه مى شود؟
از پدرت شنیدم که فرمود: من تا زنده ام، در این زمین تصرف میکنم و چون از دنیا رفتم، مال همه مسلمانان خواهد بود.
ولى پیامبر در زمان حیات خود این مزرعه را به من بخشیده است.
آیا گواهى دارى؟
آرى! شوهرم على (ع) و امّ ایمن گواهى میدهند.
دختر پیامبر! میدانى که امّ ایمن زن است و گواهى او کامل نیست. باید زن دیگرى نیز گواهى دهد. یا مردى را گواه بیاورى.
ابوبکر بدون توجه به شهادت شهود و استدلالهاى حضرت زهرا(س) فدک را تصرف کرد. این تصرف، از دو جهت براى حکومت اهمیت داشت:
الف. اگر استدلال حضرت زهرا(س) را میپذیرفتند، باید سخن آن حضرت درباره وصایت و امامت امیرمؤ منان على(ع) را نیز قبول میکردند.
ب. اگر فدک در اختیار اهل بیت پیامبر(ص) باشد، درآمد آن علیه دستگاه خلافت بکار گرفته میشود.
ابن ابى الحدید مینویسد: از على بن فاروقى مدرس بغداد پرسیدم: آیا فاطمه در مورد فدک راست میگفت؟
آرى!
اگر راست میگفت، چرا فدک را به او برنگرداندند؟
با لبخندى پاسخ داد: اگر آن روز فدک را به او میدادند، فردا خلافت شوهر خود را ادّعا میکرد.
۲٫ برخورد با مردم
– بیان علت کناره گیرى مردم
حضرت زهرا(س) چند دلیل برای علت کنارهگیری مردم از دفاع از ولایت حضرت علی(ع) بیان میکند:
۱٫ نفاق؛ حضرت زهرا دربارهی نقاق بوجود آمده بین مردم پس از رحلت پیامبر چنین میفرماید:
«بعد از رحلت پیامبر(ص) خارهاى نفاق در میان شما ظاهر شد، دین و معنویت از بین شما رفت، مشرکان و کسانى که تا به حال به گوشهاى خزیده بودند به سخن آمدند و شیطان سر از لاک خود بیرون آورد و شما را تحریک کرد و به سوى خودش دعوتتان نمود، پس شما را افرادى سبک و بى اراده یافت، فهمید خیلى زود تبلیغات و تحریکات در شما اثر مىگذارد. پس آنگاه شما شترهاى دیگران را داغ نمودید(براى آنکه شترها و گوسفندان اشتباه نشوند، گوشهاى از بدن آنها را علامت میگذاشتند یا روى بدنشان را داغ میکردند همچنین در حجاز براى آبشخور شتران هر گروه و دسته مکانهاى مخصوصى داشتند. گاهى کسانى که قدرت داشتند شترهاى دیگران را با علامت خود داغ میکردند و مشرب و محل دیگران را نیز تصرف میکردند. در اینجا حضرت غصب خلافت را توسط آنان به این مثال تشبیه کرده است) (و علامت ملکیت زدید) و براى نوشیدن آب از محل غیر خودتان وارد شدید» .
۲٫ ترس از ایجاد فتنه؛ حضرت زهرا(س) به آنان فرمود:
« هنوز زخم دل ما التیام نیافته و جراحت مصیبت پیامبر(ص) بهبودى پیدا نکرده است. هنوز جسد پیامبر اکرم(ص) دفن نشده، بهانه گرفتید و پیش افتادید و گفتید: ما از فتنه ترسیدیم، شما خود در آن فتنه که به دست خود ایجاد کردید گرفتار شدید و جهنم، محیط بر فتنه انگیزان کافر است. شما از فتنهاى که گریزان بودید به دست خود در آن افتادید. هیهات! چه دور است از شما تدابیر امور ملت مسلمان، شما چگونه میخواهید عهدهدار امرى شوید که از آن بیاطلاعید، شیطان شما را به کجا میکشاند؟» .
۳٫ پیروی از شیطان؛ آن حضرت در ادامه به توطئه آنان پس از غصب خلافت علیه اهل بیت(ع) و اجابت دعوت شیطان اشاره میکند و میفرماید:
« آنگاه شما درنگ نکردید مگر به مقدارى که ساکت بشود چموشى خلافت و به مقدارى که افسار شتر آرام و روان گردد(پس از اینکه خلافت را به دست گرفتید) شروع کردید به آتش گیرانهاش را مشتعلکردن و آتش آن را به جامهاى دیگر هم سرایت دادن. فریاد شیطان گمراه را استجابت میکنید و شروع کردید تا نورهاى روشن دین اسلام را خاموش نمایید و سنتهاى پیامبر برگزیده خدا را محو کنید و به تدریج و آرام آرام آشامیدید منافع خلافت را و در پوشش درختها و پستى و بلندیها (و به صورت مخفى) علیه اهل بیت و فرزندان پیامبر گام برمیدارید» .
حضرت زهرا(ع) براى بیدارکردن وجدان خوابیده آنان به رشادتها، رنجها و زحمتهاى مهاجر و انصار در راه اسلام و دین خدا اشاره میکند و میفرماید: پس چرا حالا حیران شده و از حق برگشتید.
فاءَنى حرتُم بَعدَ الْبَیانُ وَ اءَسْرَرْتُمْ بَعدَ الاِعلان وَ نَکَعْتُمْ بَعدَ الاِقدامْ وَ اَشْرَکْتُمْ بَعدَ الاِیمانَ .
اى مهاجر و انصار اکنون چه روى داده که حیران شدهاید و در یک امر آشکار و روشن ساکت ماندهاید؟ شما در حال تحرک و ظهور قدرت بودید، پس از این اقدام و اقبال چرا پشت نمودهاید؟ و پس از ایمان چرا مشرک شدید؟
۴٫ کینه توزی نسبت به حضرت علی(ع)؛ حضرت زهرا(س) عامل دیگرى را که باعث انزواى عدهاى و غصب خلافت شد کینهاى میداند که برخى از آنان نسبت به على(ع) داشتند. زیرا یا شمشیر آن حضرت زخمى بر جسم آنان گذاشته بود و یا دل منافقان مجروح از رشادتهاى على(ع) بود. از این رو فاطمه زهرا(س) به این حقیقت اشاره میکند و میفرماید:
«این (غصب خلافت) از جهت کینه توزیهایى است که از جنگ بدر بجا مانده است و انتقام جوییهایى که از جنگ احد است و در دلهاى منافقان پنهان بوده و روزى که حکومت را غصب کردند، تمام آن کینهها و حسادتها را بر ما فرو ریختند» .
۵٫ راحت طلبی و دنیاپرستی؛ فاطمه زهرا(س) یکى دیگر از علل جدا شدن مردم از على(ع) و دفاع نکردن آنها از اهل بیت(ع) را راحتطلبى و دنیاپرستى آنان میداند و میفرماید:
« همانا میبینم که شما به رفاه و خوشگذرانى پناه آوردهاید و از صحنه خلافت کسى را که سزاوار به بسط و قبض کشور اسلامى و قویتر از دیگران بود را دور کردید و با سکون و آرامش و خوشگذرانى دمساز شدید و از وسعت و گشایش به تنگناه پناه بردید» .
– هدایت و بیدار کردن مردم
حضرت زهرا(س) توانست حقایق دین را از این راه براى تمامى نسلها بیادگار گذارد تا ره توشه آنان در دفاع از ولایت و رهبرى باشد. آن حضرت بعد از جریان سقیفه بنى ساعده و بیعت مردم با ابوبکر و پس از اینکه وى دستور مصادره و ضبط املاک فدک را که مربوط به فاطمه زهرا(س) بود صادر کرد با حجاب کامل از خانه بیرون آمد و با وقار تمام در میان گروهى از زنان به مسجد پیامبر(ص) وارد گردید و در حمایت از ولایت تا آنجا پیش رفت که انصار را به قیام مسلّحانه علیه غاصبان فرا خواند و فرمود:
یا مَعاشِرَ الاَنْصارِ اَنْتُم اهْلُ العِدَهِ وَالعُدَه وَ السِلاح …
اى گروه انصار شما داراى نیروى لازم، آمادگى و تجهیزات هستید.
حضرت زهرا(س) همان بانوى بزرگوارى است که دورى از نامحرم را براى زنان بهترین میداند، اما هم اینک که اساس اسلام را در خطر مى بیند، در محضر عام وارد مى شود و فریاد مى زند و پشت پرده بى پرده از حقایق سخن مى گوید و در حقیقت، رسول از ناى بتول پیام مىدهد .
– اعلام خطر
حضرت زهرا(س) به مناسبتهاى مختلف راه خطرناکى را که مسلمانان بعد از رسول خدا(ص) در پیش گرفته بودند به آنان تذکر میداد. فاطمه (س) خطاب به مردم فرمود:
« واى بر آنان! آیا آن که مردم را به راه راست میخواند سزاوار پیروى است یا آن که خود راه را نمیداند؟ در این باره چگونه داورى میکنید. به خدا سوگند، آنچه نباید بکنند کردند. نواها ساز و فتنهها آغاز شد. حال لختى بیاسایید تا به خود آیید و ببینید چه آشوبى بپا شود و چه خونها بریزد! شَهد زندگى در کامها شرنگ و جهان پهناور بر همگان تنگ گردد. آن روز زیانکاران را باد در دست است و آیندگان به گناه گذشتگان گرفتار و پاى بست. اکنون آماده باشید که گردباد بلا انگیخته شد و تیغ خشم خدا از نیام انتقام آهیخته. شما را بگذارد تا دمار از روزگارتان برآورند و آنگاه دریغ سودى ندارد. جمع شما را بپراکند و بیخ و بنتان را بر کند .
حضرت زهرا(س) در فرازى از خطبه خود، پیامدهاى شوم انحراف از رهبرى و حمایت نکردن از ولایت را چنین تبیین مى فرماید:
«این کار ناستوده که صورت گرفت، فرجامى ناستودهتر خواهد داشت. از پستان این گاو، که زهر گیاه خورده است، جز شیرى آلوده به خون نخواهید دوشید و از یک چنین دوشیده مسمومى، جز اندوه و مرگ مزّهاى نخواهید چشید، این بدبختى مخوف در میان نسلها و نژادها بجاى خواهد ماند و همواره ناحق را بر حق، و ظلمت را بر نور چیرگى خواهد داد و جنگها بر خواهد افروخت و فتنهها شعلهور خواهد ساخت.
از سود اندک، مالیات بسیار ستانند و کشتزارهاى ناکشته را درو کنند و چنگال عقاب و شلاق شکنجه را به گریبانها اندازند و بر کودکان معصوم و زنان داغدیده ترحم نکنند. گردنهاى خمیده از دم شمشیر خواهد گذشت و از سرهاى بریده پشته ساخته خواهد شد.
آیا دهقانان گندم خواهند دروید؟
آیا در برابر این همه ستمها و منکرات، دیگران مسؤول خواهند بود؟
آیا باز هم قدرت مستبدى، این بلایا را مستبدانه بر شما چیره خواهد ساخت؟
این شما بودید که کشتهاید و سرانجام، شما خواهید بود که کِشته خویش را درو خواهید کرد .
– ترغیب و توبیخ
حضرت زهرا(س) در خطبه فدک به برکاتى که با امامت امیرمؤ منان(ع) در انتظار آنان بود و با مخالفت با آن محروم شدهاند اشاره میکند و میفرماید:
به خدا سوگند اگر پاى در میان مینهادند و على را بر کارى که پیامبر(ص) به عهده او نهاد، میگذاردند، آسان، آسان ایشان را به راه راست میبرد و حق هر یک را به او میسپرد، چنانکه کسى زیانى نبیند و هر کس میوه آنچه کشته است بچیند. تشنگان عدالت از چشمه عدل او سیراب میشدند و زبونان در پناه صولت او دلیر میگشتند.
اگر چنین میکردند، درهاى رحمت از زمین و آسمان بر روى آنان گشوده میشد. اما نکردند و به زودى خدا به کیفر آنچه کردند، آنان را عذاب خواهد نمود. واى بر آنان! آیا آنکه مردم را به راه راست مى خواند، سزاوار پیروى است یا آنکه خود راه را نمیداند .
حضرت زهرا(س) براى تحریک عواطف انصار نگاهى به جانب آنان نمود و فرمود:
«اى یادگاران زمان پیامبر(ص)، و اى یاوران دین و پناه دهندگان اسلام! این چه سستى است در یارى من و چه ضعفى است در کمک به من و چه کوتاهى است درباره حقّ من و چه خوابى است که در مورد ظلم به من شما را فرا گرفته است؟ آیا پیامبر خدا(ص) پدرم نمى فرمود: حُرمت هر کسى را نسبت به فرزندانش باید نگاه داشت؟ چه زود کار خود را کردید، و عجب زود به کارى که زمانش نرسیده بود اقدام نمودید! .
زمانى که حضرت زهرا(س) مردم را نسبت به ولایت چنان بى تفاوت دید که سخنان او نیز در آنان تأثیرى نداشت به توبیخ و سرزنش آنان پرداخت و فرمود:
من ملتى را مثل شما نمیشناسم که اینگونه عهدشکن و بدکردار باشند. جنازه رسول خدا(ص) را در دست ما گذاشته رها کردید و عهد و پیمانهاى میانتان را بریده، فراموش کردید. ولایت و رهبرى على(ع) و اهل بیت را انکار کردید و حق مسلم ما را باز نگرداندید .
همچنین هنگامی که گروهی از زنان مدینه به عیادت حضرت زهرا(س) رفتند.
زنى پرسید: حال دختر پیامبر چگونه است؟
حضرت زهرا(س) نشست و بر بالش تکیه داد و نگاهى به اطراف انداخت و پس از حمد و ثناى پروردگار و صلوات بر پیامبر(ص) فرمود:
«به خدا سوگند! از دنیایى که شما در آن هستید، سخت بیزارم! از کج اندیشى و کج رفتارى مردان شما دلم خون است! من این مردان نامرد را که خوى مردى و خصلت انسانى ندارند، آزمودم و بدین ناکسان که راست نمیاندیشند، هرگز نمیاندیشم.
اینان! این مهاجران و انصار! این پیمانشکنان که حق را از جاى برآوردند، بسیار زیان کردند. زیرا هرگز نشنیدهام کسى بناحق کار کند و از کار خویش سود برد.
شما کار را به جایى رساندهاید که دیگر امید پیروزى نیست. بر جاى بمانید و به شگفتى و حیرت فرو روید. زندگى کنید و از زندگانى عبرتها بگیرید… آیا این تعجبآور نیست که نااهلان بر جاى کسى بنشینند که او شایسته و سزاوار این جایگاه بود و همچون کوهى استوار، پایههاى مستحکم نبوت و امامت محسوب میشد؟
بدانید که این کار زیانى بس آشکار و خسرانى غیر قابل جبران در پى خواهد داشت. آخر چرا از ابوالحسن روى گردان شده اند؟!
زنان مدینه گفتند: اى سرور زنان! اگر على (ع) این مطلب را پیش از آنکه پیمان بسته شود و عقد محکم گردد، به ما تذکر داده بود، از او به شخص دیگرى رجوع نمیکردیم.
حضرت زهرا(س) که از عذرتراشى آنان به ستوه آمده بود، آنان را اینگونه توبیخ کرد و فرمود:
اِلَیْکُمْ عَنّى فَلا عُذْرَ بَعْدَ تَعزِیرِکُمْ وَ لا اَمْرَ بَعدَ تَقْصِیرِکُمْ .
از من دور شوید! پس از آن همه دلیل و حجت عذرى براى شما باقى نمانده است و پس از کوتاهى شما جاى امر و فرمانى باقى نمى ماند.
۳٫ ولایت و امامت حضرت علی(ع)
– یادآوری حق خلافت حضرت علی(ع) به مردم:
دفاع حضرت زهرا(س) از امیر مؤ منان نسبت به زمامدارى جامعه اسلامى، دفاع شخصى و خصوصى نبود، بلکه دفاع یک زن مسلمان متعهد و مسؤول از حق عظیمى بود که غصب شده است.
حضرت على(ع) شبانگاه، حضرت فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) را بر چهارپایى سوار مىکرد و به مجالس انصار مىرفت و از آنها (در مسألهى رهبرى) طلب نصرت و یارى مىنمود. پس آنها در پاسخ دخت گرامى نبى اکرم(ص) عذر مىآوردند که ما با ابوبکر بیعت کردهایم اگر همسر تو، و پسر عمت در این امر بر ابوبکر سبقت مىگرفت ما از علی(ع) سرنتافته و با ابوبکر بیعت نمىکردیم.
«افکنت اَدع رسولالله- صلى علیه و سلم- فى بیته لم اَدفنه، و اَخرج انازع الناس سلطانه؟ فقالت فاطمه: ما صنع ابوالحسن الا ما کان یَنْبَغى له، ولقد صنعوا مالله حسیبهم و طالبهم»
حضرت علی(ع) به آنها فرمود:
«آیا شایسته بود که من جنازهى رسول خدا(ص) را در خانهاش بگذارم و او را دفن نکنم و در سلطنت او با مردم به منازعه بپردازم؟»
و حضرت فاطمه(س) به آنها فرمود:
«ابوالحسن همان کارى که شایسته بود انجام داد اما کارى که شما مرتکب شدید، خداوند شما را مؤاخذه خواهد کرد.».
استدلال بر امامت على (ع)
«محمود بن لبید مکنى به ابو عمر میگوید: حضرت زهرا(س) پس از رحلت رسول خدا(ص) پیوسته به زیارت شهداى اُحد و بویژه حمزه سیدالشهداء میرفت و گریه میکرد. یکى از روزها نزد آن حضرت رفتم و به او تسلیت گفتم. پرسیدم: اى سیده زنان عالَم! به خدا سوگند! گریه تو رگهاى قلب مرا پاره میکند!… اى بانو و مولاى من! مدتى است که سؤالى مرا به خود مشغول کرده است. بسیار مایلم پاسخ آن را بشنوم.
حضرت زهرا(س): سؤال کن.
آیا رسول خدا(ص) پیش از رحلت، درباره امامت على(ع) به طور صریح چیزى گفته است؟
من تعجب میکنم. مگر داستان (غدیر خم) را فراموش کردهاید؟!
آن را بیاد دار . علاوه بر آن، اگر رسول خدا(ص) در این باره مطلب سرّى و خصوصى با شما مطرح کرده است، خواستم آن را بشنوم.
خداى متعال را گواه میگیرم از پدرم شنیدم که فرمود: على(ع) بهترین فردى است که من او را جانشین خود در میان شما قرار دادم. او امام و خلیفه بعد از من است و در فرزندان على(ع)، حسن و حسین(ع) و نُه فرزند از نسل حسین(ع)، امامان برگزیده و پاک میباشند. اگر آنان را درک کردید، از آنان اطاعت کنید. زیرا آنان راهنما و هادى شما خواهند بود. اگر با آنان مخالفت کنید و راه عصیان در پیش گیرید، تا روز قیامت گرفتار گمراهى و نابسامانى مى شوید!
اى سیّد و بانوى من! اگر خلافت على(ع) تا این اندازه روشن و مشخص است، چرا آن بزرگوار براى گرفتن حق خود قیام نکرد؟!
اى ابا عمر! رسول خدا(ص) فرمود:
مَثَلُ الاِْمام مَثَلُ الْکَعْبَهِ، اِذْ تُؤْتى وَ لا تَاءْتى
مثل امام مثل کعبه است که باید به نزدش رفت و او به نزد کسی نمیآید.
به خدا سوگند، اگر حق را به اهلش واگذارند و مردم پیروی از عترت پیامبرشان کنند در دین خدا حتی دو نفرهم اختلاف نخواهند نمود در حالی که یکی پس از دیگری بر مسند خلافت بنشینند تا قائم ما، که نهمین از نسل حسین است بپاخیزد…. .»
حضرت زهرا(س) به غاصبان ولایت فرمود:
مثل اینکه شما فرموده رسول خدا(ص) را در غدیر نمیدانید، به خدا سوگند در آن روز پیمان ولایت را براى امیرمؤمنان بست تا طمع شما را از ولایت قطع کند. ولى شما رشتههاى دینى خود و پیامبرتان را گسستید و خداوند بین ما و شما در دنیا و آخرت حسابرسى خواهد کرد.
همچنین حضرت فاطمه(س) پس از غصب فدک درباره حقانیت على(ع) با انصار سخن گفت. آنها اظهار داشتند، اگر قبل از بیعت با ابوبکر سخن تو را شنیده بودیم با کسى بجز على بیعت نمیکردیم. حضرت زهرا(س) فرمود:
«آیا پدرم در روز غدیر براى کسى عذرى باقى گذاشت؟» .
صدیقه طاهره (ع) در استدلالى دیگر به حدیث غدیر میفرماید:
«آیا فراموش کردید سخنان رسول خدا(ص) را در روز غدیرخم که فرمود: هر کس که من مولاى او هستم، على نیز مولاى اوست، و آیا فراموش کردید که آن حضرت به على(ع) فرمود: (اَنْتَ منى بمنزِلَهِ هارُونَ منْ موسى) موقعیت تو نسبت به من همانند هارون به موسى است» .
– معرفى شخصیت على (ع)
حضرت زهرا(س) در روضه مطهره رسول اللّه (ص) خطاب به پیامبر(ص) فرمود:
«پدر جان در عزاى تو اباالحسن امیرالمؤمنین سوگوار است، پدرِ دو فرزندت، حسن و حسین (ع)، برادر، امام برگزیده و دوست بیمانند تو، هم او که تو او را در کودکى بزرگ و تربیت کردى و سپس برادر خود خواندى و از نزدیکترین دوستان و محبوبترین اصحاب در پیشگاه تو بود، او که در پذیرش اسلام از همه پیشى گرفت و هجرت کرد. اى پدر و اى بهترین انسانها، اکنون بیا و بنگر که امام برگزیده تو را اسیرگونه براى بیعت تحمیلى میبرند .
و در جای دیگر به ذکر سوابق امیرمؤ منان على(ع) در تحکیم اسلام میپردازد و مى فرماید:
«هرگاه گرگ صفتانى از عرب آتش جنگ بر میافروختند تا ریشه اسلام را بسوزانند و یا آن هنگام که اژدهاى عظیمى از مشرکین براى بلعیدن شما مسلمانان دهان باز میکرد، پیامبر خدا(ص) برادر خود على را به کام او میفرستاد. على باز نمیایستاد تا بر سر و مغز مخالفان مینواخت و کار آنان را با دم شمشیر یکسره میساخت. او این رنجها را براى خدا تحمل میکرد و در آن، خشنودى و رضاى الهى و رضایت پیامبر(ص) را میدید و مهترى اولیاى حق را میخرید، در حالى که در آن روزها شما در زندگى راحت و آسوده و در بستر امن و آسایش غنوده بودید ».
حضرت زهرا(س) در پاسخ فردى که زبان به سرزنش امام(ع) گشوده بود، فرمود:
«آیا میدانى على کیست؟ على امامى ربانى و وجودى نورانى و مرکز توجه همه عارفان و خداپرستان و فرزندى از خاندان پاکان، گوینده حق، محور امامت و پدر حسن و حسین(ع)، دو دسته گل پیامبر(ص) و دو سرور جوانان اهل بهشت است ».
۴٫ مجاهدت در راه ولایت
– جهاد در راه ولایت:
گروههاى مهاجم و فرماندهشان عمر مىدانستند که زدن و بازو شکستن و شهادت حضرت محسن براى آنها گران تمام مىشود و سیلیزدن به دختر پیامبر(ص)، که دهها حدیث و روایت در فضیلت او در میان مردم انتشار دارد کار سادهاى نمىباشد، و تلاش داشتند این کار را نکنند، ابتدا با انواع تهدیدها برخورد کردند، دیدند فایدهاى ندارد.
هیزم براى آتشزدن درآوردند و هشدار دادند، تأثیرى نداشت. و دختر پیامبر(ص) مصمم براى شهادت در برابر مهاجمان ایستاده بود، تا درب خانه را آتش نزدند و نیم سوخته آن را بر اندام او نکوبیدند و بین در و دیوار با ضربتهاى جانگاه محسن او را شهید نکردند و تا بیهوش بر زمین نیافتاده بود دفاع را ادامه داد.
و آنگاه که به هوش آمد اول سوال کوثر قرآن این بود که:
«فضه، على کجاست؟»
و تا شنید که امام زمان او را به زور به سوى مسجد مىکشانند.
با همهى دردهاى شدیدى که یک زن، پس از سقط جنین دارد، آنهم سقط جنینى که با ضربت و فشار باشد که قابل تحمل نیست، چادر بر سر کرد و تکیه به حضرت مجتبى داد و با سرعت خود را به امام رساند و در میان دیدگان حیرتزدهى دوست و دشمن، بىتفاوت و منافق، دامن امام را گرفت و مانع بردن امام به مسجد شد و فرمود:
«و اللَّه لا أدعکم تجرون ابن عمى ظلما، ویلکم ما أسرع ما خنتم اللَّه و رسوله فینا اهل البیت؟»
(سوگند به خدا نمىگذارم پسر عموى مرا اینگونه ظالمانه به سوى مسجد بکشانید؛ واى بر شما چه زود به خدا و پیامبرش و نسبت به ما اهلبیت پیامبر(ص) خیانت کردید؟
هر بار که آن بزرگ بانوى جهانیان، امام را به سوى خود مىکشید دهها نفر از روبهان سیاه دل بر زمین مىریختند و آبروى سردمداران سقیفه یکجا لگدمال مىشد، که یک زن در برابر هزاران مهاجم، چون شیر بایستد و امام خود را از دست آن همه از مهاجمان بىپروا نجات دهد و به منزل ببرد؟
اطاعت از ولایت
پس از حملهی عمر و همراهانش به خانهی حضرت زهرا(س) و بردن حضرت علی(ع) برای گرفتن بیعت، حضرت زهرا(س) دست امام حسن و حسین(ع) را گرفت تا در کنار قبر پیامبر(ص) با نفرین و ناله تهدید خود را تحقق بخشد؛ امام على(ع) به سلمان فرمود:
(سلمان فاطمه را دریاب، گوئى دو طرف مدینه را مینگرم که به لرزه درآمد، سوگند به خدا اگر فاطمه(ع) موى خود را پریشان کند و گریبان چاک نماید و در کنار قبر پیامبر(ص) نفرین و ناله سر دهد، دیگر مهلتى براى مردم مدینه باقى نمیماند، و زمین همهی آنها را در کام مرگبار خود فرو مى برد)
سلمان شتابان خدمت زهرا(س) رسید و گفت:
(اى دختر محمد(ص)! خداوند پدرت را مایه رحمت جهانیان قرار داده است، خواهش مى کنم به خانه برگرد و نفرین در حق مردم نادان مکن .
حضرت زهرا علیها السلام پاسخ داد:
یا سلمان! یریدون قتل على و ما على على صبر فدعنى حتى آتى قبر ابى فانشرن شعرى، و اشق جیبى و اصیح الى ربى .
(اى سلمان! آنها قصد جان على(ع) را دارند، و من در شهادت على(ع) نمیتوانم صبر کنم، صبرم تمام شده، مرا به حال خود بگذار تا کنار قبر پدرم بروم، موهایم را پریشان نمایم گریبان چاک دهم، و به درگاه خدا ناله سر دهم.)
سلمان فارسى که فاطمه(س) را براى ناله و نفرین مصمم یافت، گفت: امام على(ع) مرا فرستاد و فرمود که به شما بگویم:
(فاطمه به خانه بازگردید و از ناله و نفرین خوددارى کنید)
وقتى حضرت زهرا(س) پیام امام را شنید فرمود:
اذا ارجع و اصبر و اسمع له و اطیع .
(حال که شوهرم و امام من، فرمان داده که به خانه بازگردم،) میروم و صبر میکنم و سخن آن بزرگوار را مىپذیرم و از او اطاعت مى کنم.)
مراتب اطاعت خالصانه حضرت زهرا(س) از ولایت را میتوان در سخت ترین شرایط و تلخ ترین ایام بخوبى مشاهده کرد. پس از جریان تلخ سقیفه و مبارزه پرشور آن حضرت در دفاع از ولایت، ابوبکر و عمر براى جلب افکار عمومى به دنبال دلجویى از حضرت فاطمه(س) برآمدند. حضرت در پاسخ به درخواست ملاقات، به امیر مؤمنان على(ع) عرض کرد:
اَلْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّهُ زَوْجَتُکَ. اِفْعَلْ ما تَشاءُ .
على جان! خانه، خانه توست و من همسر تو هستم. هر چه میخواهى انجام ده.
منابع:
۱٫ ابن ابیالحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغه، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی قم.
۲٫ بحرانی، شیخ عبداللهبن نورالدین، عوالم، مؤسسه الامام المهدی(عج).
۳٫ جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت، فقاهت و عدالت، انتشارات اسراء.
۴٫ حسینی شاهرودی، سید محمد، فاطمه حامی ولایت، انتشارات مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی.
۵٫ خشاوی، شهین، زندگانی سیاسی فاطمه زهرا(س)، انتشارات عابد.
۶٫ دشتی، محمد، ره آورد مبارزات حضرت زهرا(س)(بررسی تاریخ سیاسی۷۵ روز پس از وفات پامبر(ص))، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهلالبیت(ع).
۷٫ دشتی، محمد، نهجالحیاه، فرهنگ سخنان فاطمه علیها السلام، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین.
۸٫ رحمانی همدانی، احمد، فاطمه زهرا سرور دل پیامبر(ص)، ترجمه فاطمه زهرا بهجه قلب المصطفی، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، چاپ دوم.
۹٫ سیوطی، جلالالدین، درّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، مرکز هجر للبحوث و الدراسات العربیه و الاسلامیه، قاهره.
۱۰٫ شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا، انتشارات دفتر نشر فهنگ اسلامی.
۱۱٫ شیخ مفید،، الآمال للمفید، انتشارات کنگره، شیخ مفید قم.
۱۲٫ طوسی، ابومنصور احمدبن علی، الاحتجاج، نشر مرتضی، مشهدمقدس.
۱۳٫ عیاشی، محمدبن مسعود، تفسیر العیاشی، چاپخانه علمیه تهران.
۱۴٫ کلینی رازی، ابوجعفر محمدبن یعقئببن اسحاق، اصول کافی، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران.
۱۵٫ مازندرانی، محمدبن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب(ع)، مؤسسه انتشارات علامه قم.
۱۶٫ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت لبنان.
۱۷٫ مصباح یزدی، محمدتقی، در پرتو ولایت، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ دوم، پاییز ۱۳۸۳٫
نگارنده: حکیمه کلانتری نیا
موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا- دزفول