ه طور کلی در مسیر حرکت انسان به سمت خدا و برای رشد و رسیدن به کمال، چهار مانع وجود دارد: مانع اول، نفس انسان و خود انسان است. دشمنترینِ دشمنِ شما، همان است که با شما و در شماست[۳]. با شما نفس میکشد، قدم میزند، با شما میخوابد و برمیخیزد. بعد از آن دومین عامل بازدارنده و سد ساز و کُند کنندهی حرکت انسان عزازیل (یا همان که در قرآن، ما آن را به اسم شیطان میشناسیم) است. گفته می شود اصل و اساس خلقت بر این بود که خداوند(متعال) همهی هستی را برای ما ساخت،[۴] بعد ما را برای خودش خلق کرد.[۵]
سخنران: دکتر محمدرضا سنگری
مقدمه بحث
ماه رمضان، ماه بسیار عزیزی است. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) داریم که اگر کسی در این ماه از دنیا برود، وقتی در روز قیامت نامهی عمل او را به دستش میدهند تا مرور کند، همهی آن را سفید مییابد. با تردید و شگفتی از پروردگار (تبارک و تعالی) سؤال میکند که این نامه عمل من نیست؛ من در زندگی، گناهان زیادی داشتهام. پاسخ این است که چون در ماه مبارک رمضان بوده است تمام گناهانت کاملاً محو شده و نامهی عملت پاک شده است[۱].
بنابراین هرکس این ماه را به درستی پشت سر بگذارد، در پایان ماه مانند کسی است که تازه از مادر متولّد شده است. معنای «فِطر» هم دقیقاً همین است. یعنی برای کسانی که از این ماه به خوبی بهره گرفته باشند بازگشت و رسیدن به همان فطرتی که ما میشناسیم، در پایان ماه فراهم میشود[۲].
به طور کلی در مسیر حرکت انسان به سمت خدا و برای رشد و رسیدن به کمال، چهار مانع وجود دارد: مانع اول، نفس انسان و خود انسان است. دشمنترینِ دشمنِ شما، همان است که با شما و در شماست[۳]. با شما نفس میکشد، قدم میزند، با شما میخوابد و برمیخیزد. بعد از آن دومین عامل بازدارنده و سد ساز و کُند کنندهی حرکت انسان عزازیل (یا همان که در قرآن، ما آن را به اسم شیطان میشناسیم) است. گفته می شود اصل و اساس خلقت بر این بود که خداوند(متعال) همهی هستی را برای ما ساخت،[۴] بعد ما را برای خودش خلق کرد.[۵]
نکته دیگر آن که، خداوند(متعال) اصل اولیه را بر این گذاشت که همهی ما در بهشت باشیم. و هدف از ساختن جهنم، ایجاد پشتوانه برای رفتن به بهشت بوده است. همانطور که به تعبیر امروزی، وقتی چکی صادر میگردد باید دارای پشتوانهای باشد.
چک بهشت نیز با پشتوانهی جهنم است. جهنم برای این خلق شده است که همهی ما به بهشت برویم. پس جایگاه انسان این است که والاترین مقام موجود در عالم خلقت باشد بنابراین خداوند بهترین چیزها را به او داده است. بهترین چیزی که خداوند به انسان داده اختیار است که مقداری از این اختیار را به موجودی به نام جن(که پیش تر اشاره شد) داده است ولی کمال اختیار را به انسان اعطا نموده و افق حرکت انسان را تا آنجا ترسیم کرده که میتواند به جایی برسد که به قول سعدی:«رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند». که البته عارفی از این زیباتر هم گفته است: «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نباشد». انسان میتواند به درجهای از کمال برسد که به غیر از خدا نیست. همچنین گفتهاند هنگامی که خداوند در کنار عرش، مقام چهارده معصوم(ع) را به فرشتگان نشان داد، آنان بر انسان سجده کردند. یعنی خداوند(متعال) به فرشتگان نشان داد که انسان میتواند به این درجه و مقام برسد، آنها نیز هنگامی که مقام و منزلت انسان را دیدند، در مقابل او به سجده افتادند و تنها حسود و رقیب انسان که به سجده تن نداد و بر انسان سجده نکرد شیطان است. شیطانی که موضوع بحث ماست و باید آن را بهتر بشناسیم.
مکر شیطان
اوّلین خصوصیت شیطان، شیطنت آن است که قرآن از آن با عنوان «مکر» یاد میکند. شیطان مکّار است و مکر شیطان اوّلین حربهای است که شیطان برای ما به کار میبرد. همهی ما تجربههایی در زمینهی مکر شیطان داریم و بارها قربانی آن بودهایم بنابراین همه میتوانیم فهرستی از مکرهای شیطان، که چه در حیطهی شخصی و یا به طور عام (برای تمام انسانها) به کار برده است، بیاوریم. نویسندهای برزیلی به نام «پائولوکوئیلو» قصهی زیبایی دارد که برای روشن شدن موضوع مناسب است. وی میگوید: روزی شیطان تصمیم گرفت تا هر چه مکر را تاکنون به کار برده است در یک نمایشگاه در معرض دید قرار دهد و به اطلاع آدمها برساند. مثلاً تصور کنید در آخر ماه مبارک رمضان، شیطان نمایشگاهی از تمام مکرهایی که تاکنون به کار برده است برپا کند. از اوّلین مکرهایی که قرآن کریم به آن اشاره دارد کلاهی است که بر سر مادر و پدر ما گذاشته و آن دو را از بهشت بیرون آورد تا آخرین آن که همین ایام باشد. مثلاً روز بیستم مرداد ماه، شیطان قرار است نمایشگاهی مثلاً در احمد آباد ساعت ۵ بعدازظهر برپا کند و برای اینکه اطلاع رسانی به درستی انجام شود، یک سایت، به طور مثال www.sheytan.com نیز فعال کند. بازدید برای عموم آزاد و رایگان است! یکی دو ساعت قبل از افتتاح نیز، اطلاع رسانی جدیدی میکند که هرکس از هر مَکری خوشش بیاید، میتواند از این نمایشگاه برای خود بردارد و بعد از آن استفاده کند. همچنین هرکس، اوّلین فردی را که در نمایشگاه خواهد دید، شیطان است. همه، مشتاق و علاقهمند بودند تا هم شیطان را ببینند و هم مکرها و نیرنگهای شیطانی را مشاهده کنند. امّا، هرکسی که از در وارد میشد، اولین شخصی را که میدید، خودش بود! پس با تعجب میگفت آیا این من هستم؟! میگویند که اشتباه نکن، این خودِ شیطان است.[۶]یکی دو قدم که جلوتر میرفت یک عینک بزرگ روی زمین میدید که هر کس آن را به چشم میزد، همه را کوچک میدید. که این، دومین مَکر شیطان است که باعث میشود ما دیگران را تحقیر کرده و خودمان را بزرگ ببینیم. خود بزرگ بینی از ویژگیهای شیطان است که زمینهی سقوط و هبوط او از بهشت را فراهم آورد که ما نیز آن را در زندگی و رفتارهایمان داریم.
در ابتدای سورهی همزه آمده است: ” وَیْلٌ لِکُّلِ هُمَزَهٍ لُّمَزَه[۷]؛ واى بر هر غیبتکننده عیبجویى “ویل”[۸] متوجّه کسانی است که دیگران را مورد تمسخر و تحقیر قرار داده و دست کم میگیرند. هر کس اندکی که جلوتر میرفت، خنجری را آویزان میدید که روی آن نوشته شده: لطفاً مرا در پشت دیگران فرو کنید، که معروف است به خنجر از پشت زدن که یکی دیگر از ویژگیهای شیطان است. بعد از مدتی که از بازدید نمایشگاه خسته میشدند، بیرون میآمدند. یک نفر گفت خوب است بروم انتهای نمایشگاه و ببینم آنجا چه خبر است. رفت و آنجا یک شیء کهنه و فرسوده روی زمین دید که روی آن نوشته شده: تنبلی. شیطان گفت: اتفاقاً من از این حربه بسیار بهره میگیرم امّا آدمها متوجه نیستند. یکی از دعاهایی که در شبهای قدر میخوانیم، دعای ابوحمزه ثمالی است، که کلاس کامل اخلاقی است. در یکی از فرازهای آن، میخوانیم: «اللّهم انی أعوذ بک من الکسل و الفشل» خدایا! من به تو پناه میبرم از کسالت و فشل بودن. «کسالت» به معنای تنبلی، اهل خمودگی و خمیازه بودن و رخوت و تحرک کافی نداشتن است. که یکی دیگر از حربههای شیطان است.آلبر کامو[۹] میگوید دو چیز انسان را بیچاره کرده است. اول آزمندی که انسان را از بهشت بیرون افکند و دوم، تنبلی که باعث شد انسان به بهشت باز نگردد. امّا تعبیری که قرآن به کار برده و مکر شیطان را معرفی میکند، مربوط به داستان هبوط حضرت آدم و حوا از بهشت است که در سورهی اعراف آیات ۱۹ تا ۲۵ آمده است. در این سوره خداوند میفرماید: آدم و حوا در یک باغ زیبا زندگی میکردند[۱۰] که شیطان اولین مکر خود را به کار برد و برای این منظور، سوگند خورد و گفت: خداوند به این دلیل شما را از خوردن از این درخت منع کرده که اگر از آن بخورید، جاودانه خواهید شد و دیگر جوع سراغتان نمیآید. یعنی نه گرسنه خواهید شد و نه بیمار. و به این حیله، آنها را فریب داد که از آن درخت خوردند و طبق آیات قرآن اولین اتفاقی که افتاد این بود که پوشش خود را از دست دادند یعنی آبرویشان از دست رفت و از بهشت رانده شدند. بنابراین، شیطان اولین کاری که میکند اعتمادسازی است که امیرالمؤمنین(ع) در این باره میفرماید: دلیل آن که حضرت آدم و حوا سخنان شیطان را پذیرفتند این بود که شیطان قسم خورد و مؤمن، فریب خورندهی بزرگواری است[۱۱]. یعنی خیلی راحت فریب میخورد زیرا همه را مثل خودش میبیند. حضرت آدم هم با خودش گفت: مگر ممکن است کسی به اسم خدا قسم بخورد و دروغ بگوید؟! چون خودش خوب بود، شیطان را هم مانند خودش تلقی میکرد. امّا منافق، پنهان کار پستی است، که همه را مثل خودش میبیند و چون خودش مدام خدعه میکند، در برخورد با دیگران هم خیال میکند ممکن است دغلکاری کنند بنابراین به سادگی اعتماد نمیکند. امّا انسانهای مؤمن به سبب همین سلامت درونی و سادگیشان فریب میخورند.
گام های شیطان برای ایجاد وسوسه در انسان:
اولین قدم، شیطان در انسان وسوسهای درونی ایجاد میکند و این، خود عنصر پیش برنده و انگیزاننده برای ارتکاب به گناه است. سپس به انسان میگوید: « إِنِّی جارٌ لَکُمْ[۱۲] ؛ یعنی من با تو هستم». وقتی شیطان بخواهد کسی را وسوسه کند مراحلی دارد که خداوند متعال در قرآن این مراحل را به زیبایی و ظرافت بیان میکند. یعنی در مسیر گناه که میخواهی قرار بگیری، من تا آخر راه همراهت هستم پس خیالت راحت باشد که اگر مشکلی پیش بیاید، من هستم. که البته شیطانهای انسی نیز چنیناند.
دوّمین گام برای ترغیب به انجام گناه این است که میگوید: «لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ [۱۳]یعنی هیچکس نیست که الان بفهمد» یعنی درست در لحظهای که انسان میخواهد گناه کند، سعی میکند تا فضا و شرایطی را ایجاد کند که شخص فکر کند هیچ کس متوجه نمیشود بنابراین عملش پوشیده خواهد بود. همان طور که معمولاً مجرمینی که مرتکب خلافی شدهاند، عنوان میکنند که هنگام انجام آن کار، هرگز فکر نمیکردند که گرفتار شوند. امّا در مرحلهی پایانی، هنگامی که گناه را مرتکب شد، میگوید: «إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ یعنی من از تو بدم میآید» و «إِنِّی أَخافُ اللَّهَ؛ یعنی، من از خدا میترسم» و نهایتاً میگوید: « وَ اللَّهُ شَدِیدُ الْعِقابِ؛ یعنی، عذاب خدا سخت است[۱۴]». پس شیطان ابتدا فرد را برای انجام گناه وسوسه کرده و در دام گناه میاندازد، سپس در جایی که گاهی اوقات راه بیبازگشتی برای انسان است، او را رها و از عذاب سخت خداوند میترساند، که این همان مکر شیطانی است.
راههای شناسایی گناه:
پیشتر گفتیم که خداوند متعال میفرماید: من شیطان را به شما معرفی کردهام. بنابراین دو راه شناسایی گناه این است که اولاً اگر کاری را از دیگران پنهان میکنم نشان دهندهی گناه بودن آن است. زیرا اگر کاری پسندیده باشد و کار ثواب محسوب شود، انسان سراغ ریا میرود و ریا مخصوص کارهای خوب است ولی پنهان کاری از خصوصیات گناه است و این میتواند اولین چراغ قرمز و علامت مشخصهی شناسایی گناه باشد. نکته دوم، از آنجایی که خداوند متعال وجود انسان را طوری خلق کرده است که ذاتاً با بدی محرم نیست، بنابراین وقتی گناهی مرتکب میشود در درونش متوجه هست که خداوند راضی نیست و بد بودن آنرا میفهمد.
در فرهنگ دینی ما، «منکر» به بدیها و «معروف» به خوبیها اطلاق میشود. اگر بنا باشد یک معادل فارسی برای کلمهی منکر پیدا کنیم، «ناشناخته» میشود و معادلِ معروف، «شناخته شده» میباشد.
بنابراین خداوند به خوبی، شناخته شدهی وجود ما و به بدی، ناآشنا با وجود ما میگوید. یک مثال ساده برای تفهیم بهتر مطلب، آن که، اگر کسی هرگز سیگار نکشیده باشد و الان بخواهد از آن استفاده کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ برای اولین بار که این دود وارد بدن وی میشود چون برای بدنش ناشناخته(منکر) است، بنابراین در برابر آن واکنش نشان داده و باعث بروز سرفه در شخص میشود[۱۵]. امّا پس از گذشت مدتی و مداومت بر انجام آن، با او کاملاً همسایه میشود[۱۶]. یعنی در عمل، از گوش و دیگر اجزای صورتش میتواند این دود را خارج کند و بر این کار مسلّط و ورزیده میشود و حتی گاهی معتاد میشود. در مورد گناهان نیز به همین صورت است. ابتدا در مقابل منکر واکنش داریم چون ارتکاب به این گناه، با ارگانیسم معنوی درون ما هماهنگ نیست. امّا پس از مدتی با ما یگانه میشود و حتّی ممکن است(خدای ناکرده) به جایی برسیم که لذت هم ببریم.
از امام صادق(ع) روایت شده است که میفرماید: أَرْبَعَهٌ فِی الذَّنْبِ مِنَ الذَّنْبِ الِاسْتِحْقَارُ وَ الِافْتِخَارُ وَ الِاسْتِبْشَارُ وَ الْإِصْرَارُ؛[۱۷] یعنی چهار چیز در گناه است که از خود گناه بدتر هستند: لذت بردن از گناه، افتخار به گناه، کوچک شمردن گناه و اصرار ورزیدن به گناه.
لذت بردن از گناه مانند خندیدن و خوشحال بودن از انجام آن یا اینکه با لذت خاصی از اینکه کسی را دست انداخته باشند، یاد کنند و کوچک شمردن گناه یعنی آنکه هرکسی گناه خودش را با گناه بزرگتر مقایسه کند و به نظرش گناه خودش کوچک باشد. مثلاً کسی که یک میلیارد دزدی کرده، به خیال خودش گناه بزرگی مرتکب نشده است چون خودش را با کسی مقایسه میکند که مثلاً سه هزار میلیارد دزدی کرده است. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: از ویژگیهای دوستان ما و از نیکبختان و سعادتمندان این است که همیشه در امر گناه، خودشان را با خوبان مقایسه میکنند و در امر دنیا همیشه با کسانی که از خودشان پایینتر هستند.
آیهی دیگری که به بررسی آن میپردازیم آیهی ۱۷ سوره اعراف است:«ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ؛آنگاه از پیش رو و پشت سر و طرف راست و چپ آنان در میآیم».
نون مشدد و وجود لام در ابتدای کلمهی لآتِیَنَّهُم به معنای تأکید بیشتر بر معنای کلمه است. یعنی حتماً حتماً حتماً میآیم. کجا میآیم؟ شیطان میگوید از پیش رو میآیم و از پشتسر میآیم و از سمت راست و از سمت چپتان میآیم. پس شیطان گفته از چهار جهت میآیم بنابراین از دو جهتِ پایین و بالا نمیتواند بیاید که طبق نظر مفسران دلیل این دو جهت این است که جهت پایین جایگاه سجده است. یعنی شیطان نمیتواند در وجود کسانی که اهل سجده پیش روی خدای خویش باشند و برخاک سجده کنند تسلط داشته باشد و نیز قادر به مسلط شدن بر آنهایی که سَری به بالا داشته و با خدای خود پیوند و ارتباط دارند یعنی اهل دعا و نیایش و اهل پیوند با ملکوت آسمان هستند، نیست.
امّا چهار جهتی که شیطان از طریق آنها نفوذ میکند. یکی پیشرو است مقصود از پیشرو در اینجا از لحاظ زمانی است، یعنی آینده و پشتسر گذشته است. سمت راست خوبیها و سمت چپ همان بدیها و ضعف و گناهان ما هستند.
شیطان ابتدا به وسیلهی نگران کردن ما نسبت به آینده وارد میشود یعنی در انسان این وسوسه و فکر را پدید میآورد که فردا چه میشود؟ فکری برای بعدت بکن! خصوصاً وعدهی فقر میدهد.[۱۸] همچنین وعدهی گرانی! فردا دیگر ممکن است مرغ گران شود، پس پنجاه کیلو مرغ را بخر و انبار کن.
از امام صادق(ع) نقل است: روزی وارد خانه شدند و از خدمتکار خانه سؤال کرد چند کیلو آرد در خانه داریم، گفت ما مثلاً ده کیلو داریم. امام(ع) فرمود: یک کیلو از آن برای ما کافی است. گفت: شنیدهام که قرار است گران شود. من می خواستم باز هم مقداری خریداری کنم. حضرت فرمود: همین نه کیلو را هم ببر و بین دیگران تقسیم کن[۱۹].
یعنی این حرص و آزمندی و ولعی که به جان آدم میافتد و مدام از آینده میترسد و ذهنش را درگیر میکند، از جانب شیطان است. گاهی برخی از افراد آن چنان درگیر فکر به آینده و مثلاً پسانداز کردن هستند که از زمان حال که از لحاظ مقاطع زمانی که میدانیم سه قطعه است، گذشته، حال و آینده و فقط این زمان در دست ماست غافل میشوند.[۲۰] از طرفی در روایت داریم که این نفس زدنهای ما قدمهایی است که به سوی مرگ پیش میرویم.[۲۱]پس چه کسی از آینده خبر دارد، شاید آیندهای که اینهمه به فکر آن هستیم برای ما نباشد. در قرآن کریم از این مسئله با عنوان «خوف» یاد شده است یعنی ترس که همیشه متوجه آینده است. برخلاف «حُزن» که همیشه متوجه گذشته است.
امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: إنّ عمرک وقتک الّذی أنت فیه ما فات مضى و ما سیأتیک فأین قم فاغتنم الفرصه بین العدمین[۲۲]؛ یعنی گذشته، گذشته است دیگر آنقدر خودت را مشغول آن نکن. آیندهای که نیامده کجاست؛ برخیز و این فرصت بین دو عدم را دریاب.
انسان موفق حال را درمییابد و به قول خیام که از همین قول حضرت امیر(ع) استفاده کرده است و میگوید:
از دی که گذشت هیچ از او یاد نکن فردا که نیامده است فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر برباد نکن
و به قول سهراب سپهری: زندگی، آبتنی در حوضچهی اکنون است.
اگر کسی اکنون را دریابد و ازآن استفاده کند، موفق خواهد بود امّا اگر بنشینیم و کاری نکنیم، یا غصهی دیروز و دلواپسی آیندهای را که هنوز نیست، داشته باشیم امروزمان را نیز، نیست میکنیم که این خطای بزرگی است که کار شیطان است. البته این بدین معنا نیست که آینده را در نظر نگیریم و گذشته را ننگریم بلکه باید به گذشته نگاه کنیم و از اکنون به نفع آینده استفاده کنیم تا موفق باشیم.
[۱] . یمحوا فیه السیئات، خطبه شعبانیه ، رسول اکرم(ص)
[۲] . «تحلقوا ابواب النار و تفتحوا فیه ابواب الجنان» در این ماه درهای جهنم بسته و درهای بهشت کاملاً باز است. و پای شیطان هم به زنجیر کشیده شده است.
[۳] .أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک؛ ریاض السالکین فی الشرح الصحیفه الساجدین، ج۲، ص۳۹۲٫
[۴] . هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ (۲۹/بقره)
[۵] . « خلقت الأشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی »من همه چیز را برای شما ساختم و شما را برای خودم. ریاض السالکین فی الشرح الصحیفه الساجدین، ج۱، ۳۶۳٫
[۶] . این نکته زیبایی است که بدانیم شیطان در درون ماست. ما همیشه شیطان را در بیرون جستجو میکنیم غافل از اینکه مَکر انسان میتواند از مَکر شیطان هم فراتر برود. در روایت داریم که گاهی شیطان، شانهی بعضیها را مینوازد و میگوید تو خیلی بهتر از من عمل کردی. این کار را من بلد نبودم. البته در قرآن نیز آمده است که شیاطین از جِن و انس هستند.
[۷]. همزه آیه ۱
[۸] . ویل، نام چاهی است در جهنم که در وصف عمق آن روایت شده زمانی که پیامبر اکرم(ص) به آسمان رسید، صدای وحشتناکی شنید. حضرت برگشت و به جبرئیل فرمود: این چه صدایی بود؟ گفت: سنگی بود که هفتاد سال پیش از ابتدای ویل رها شده و الان به عمق آن رسیده است. و سزای کسانی است که “همزه لمزه” هستند. یعنی کسانی که “همزه” هستند و دیگران را با اشاره و شکلک نشان دادن مسخره میکنند و کسانی که “لمزه” یعنی با استفاده از کلام و واژهها دیگران را تحقیر میکنند.
[۹] . آلبر کامو زاده ۷ نوامبر ۱۹۱۳ – درگذشته ۴ ژانویه ۱۹۶۰. نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار الجزایری فرانسویتبار بود. او یکی از فلاسفه بزرگ قرن بیستم و از جمله نویسندگان مشهور و خالق کتاب بیگانه است. کامو یکی از متفکران مکتب اگزیستانسیالیسم شناخته میشود(ویکی پدیا).
[۱۰] . پیشتر اشاره شد که مکان زندگی آدم و حوا بهشت نبود و یک باغ بسیار زیبا بوده است.زیرا اگر بهشت بود، در آن گناه اتفاق نمیافتاد و کسی از آن بیرون نمیآمد و دیگر آنکه شیطان به آن راه نداشت. بنابراین بهشت نبوده بلکه باغی بسیار زیبا بوده که خداوند برای حضرت آدم و حوا در نظر گرفته بود.
[۱۱] – المؤمن غرٌ کریم و المنافق خِبٍّ لئیمً(باکمی تفاوت:الْمُؤْمِنُ غِرٌّ کَرِیمٌ، وَ الْفَاجِرُ خَبٌّ لَئِیمٌ امالی شیخ طوسی، ص ۴۲۶٫
[۱۲] – انفال آیه ۴۸
[۱۳] – ارشاد مفید، ترجمه ساعدی، ص۳۳۸ .
[۱۴] – انفال/۴۸
[۱۵] – و برعکس اگر گلی را بو کنیم چون بوی گل با ارگانیسم بدن ما هماهنگ است، با تمام وجودمان همراه میشود.
[۱۶] – انی جارلکم: من با شما همسایهام
۱۴- مستدرک الوسائل و المستنبط المسائل، ج۱۱، ص ۳۴۹٫
[۱۸] – الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ/ بقره ۲۶۸٫
[۲۰] – در حالی که اگر تمام امکانات را فراهم کنیم تا بتوانیم دقایق گذشته را برگردانیم، غیر ممکن است.
[۲۱] – نفس المرء خطاط الی اجلۀ
[۲۲] – غرر الحکم و درر الکلم ، حکمت ۵۵، ص۲۲۲٫