خانه / سخنرانی / متن و صوت سخنرانی (جدید) / شیطان شناسی، جلسه دوم/سخنران: دکتر محمدرضا سنگری

شیطان شناسی، جلسه دوم/سخنران: دکتر محمدرضا سنگری

شیطان، بازدارنده انسان از رسیدن به کمال

عنصر دوم بازدارنده‌ی انسان از رسیدن به کمال و رشد و رسیدن به محبوب، «عزازیل» است. شاید نام عزازیل را نشنیده باشید ولی خودش را می‌‌شناسید. عزازیل، نام شیطان قبل از شیطان بودنش است، به معنی عزیز خدا، و این خودش نکته قابل تأمل و درنگی است!

بر حسب برخی از روایات، هنگامی که پیامبر(ص) در حال بازگشت از سفر آسمانی معراج(اسراء) بودند، شیطان را دید. شیطان از پیامبر(ص) پرسید: یا رسول الله، آیا در این سیر و سلوک آسمانی، منبر سوخته‌ای را در آسمان دیدی؟ آن منبر متعلق به من بود که شش هزار سال بر آن می‌نشستم و ملائکه را موعظه می‌کردم.[۱]

در روایت داریم که در ماه مبارک رمضان، دست و پای شیطان بسته است. حال ممکن است برای شما سؤال پیش بیاید که اگر دست و پای شیطان بسته است، پس این همه گناه در ماه مبارک رمضان از کجاست؟ باید توجه کرد که اگر شیطان در غل و زنجیر است ولی سه عامل دیگر فعال هستند:

عامل اول، نفس انسان است که تکیه‌گاه خود شیطان است. و البته نفس ما، تا زمانی که زنده هستیم، همراه ماست.

نکته‌ی دیگری که باید به آن توجه کرد این است که جنس شیطان، برخلاف تصور بعضی‌ها که فکر می‌کنند چون در بین ملائکه بوده، از جنس فرشتگان است؛ از جنس جنّ است.

کلمه جنّ به معنی پنهان است و هر کلمه در عربی که سه حرف «ج، ن، ن» را داشته باشد به معنی پنهان است. به عنوان مثال«جُنَّ» به معنی سپر است، چون انسان پشت آن پنهان می‌شود. یا مجنون به معنی دیوانه است، چون عقل در این‌ها پنهان می‌شود؛ جنین به معنی ناپیدا و نامشخص است که نه فقط از لحاظ جنسیت (دختر یا پسربودن) نامشخص است، بلکه فردا و دنیای او نیز نامشخص و پنهان است. یا کلمه «جنّه» که به باغی گفته می‌شود که زمینش پوشیده از سبزه باشد. به طوری‌که زمین آن دیده نمی‌شود. به طور کلی هرجا، باغی وجود داشته باشد که سطح زمین آن کاملاً پوشیده باشد، چه از گل، سبزه یا هرچیز دیگر، به آن جنّه می‌گویند، پس جنّه، الزاما، بهشت نیست. بنابراین آن جنه که خداوند متعال حضرت آدم(ع) را در آن سکنی داد، بهشت نبوده، چون در بهشت گناه راه ندارد، شیطان راه ندارد و هرکس وارد بهشت شد، دیگر از آن خارج نمی‌گردد. آن جنه باغی سرسبز و خرم بوده است که سطح زمینش آن‌چنان از گل و سبزه پوشیده بوده است که زمین دیده نمی‌شده است.

نکته‌ی قابل توجه دیگر اینکه چرا شیطان آفریده شد؟ اصلا چرا باید کسی باشد که بد باشد و در مسیر ما قرار بگیرد و ما را بلغزاند و ما را به سمت جهنم ببرد و قسم بخورد به عزت خداوند(جل جلاله) که سعی می‌کنم همه را به سمت جهنم ببرم:« قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ؛ گفت: به سبب اینکه مرا به بیراهه و گمراهى انداختى، یقیناً بر سر راه راست تو [که رهروانش را به سعادت ابدى مى‏‌رساند] در کمین آنان خواهم نشست.- اعراف/۱۶» .

شیطان در این آیه با لفظ «لاقْعُدَنَّ» قسم می‌خورد که بر صراط مستقیم بنشیند، آن هم چه نشستنی! در زبان عربی نونی که با تشدید همراه است که به آن «نون ثقیله» می‌گویند، نشانه تأکید زیاد است و لام هم که در ابتدای کلمه آمده است باز هم نشانه تأکید مضاعف است. یعنی شیطان می‌گوید که حتما حتما حتما بر راه مستقیم می‌نشینم و سعی می‌کنم تا گمراهش کنم.

قبل از پاسخ دادن به این پرسش که چرا شیطان آفریده شد، باید به نکات بسیار مهم دیگری اشاره شود:

جهان هستی و مراتب وجودی آن

خداوند متعال برای خلقت، مراتب گوناگونی قرار داده است. اولین یا پایین‌ترین مرتبه از خلقت، پدیده‌های بی‌جان است که طبق فرمایش قرآن، مشغول تسبیح گویی پروردگار هستند. همین دیوار و درخت یا حتی ذرات وجود من یا لباس من درحال تسبیح گویی پروردگارند[۲].

در روایت داریم که پیامبر(ص) پیراهنش را از تن بیرون آورد و به همسرش داد و فرمود این را تمیز کن. نگاهی کرد و گفت یا رسول الله این هنوز تمیز است. پیغمبر(ص) فرمود مگر نمی‌دانی لباسی که تمیز نباشد، تسبیح خدا نمی‌گوید. من می‌خواهم لباسم تمیز باشد تا تسبیح بگوید.

جمله‌ی ذرات عالم در نهان             با تو می‌گویند روزان و شبان

ما سمیعیم و بصیریم و هشیم           با شما نامحرمان ما خاموشیم

مولوی

پس تمام ذرات عالم درحال تسبیح گویی‌اند ولی ما تسبیح شان را نمی‌شنویم. البته در روایات داریم که هرکس شب قدرش شب قدر باشد، قطعاً زمزمه ذرات عالم را خواهد شنید. نقل است که شبی مرحوم علامه طباطبایی خیلی بی‌تاب بود. رنگ برافروخته می‌شد و حالات مختلف پیدا می‌کرد وقتی از ایشان دلیل را پرسیدند، فرمود شب قدر است و من زمزمه دیوارها را می‌شنوم!

این خاک بی جان نیست بلکه لحظه لحظه از ما فیلمبرداری می‌کند. این دیوارها و پرده‌ها، هر چه هست، همه و همه حرکات ما را در خود حفظ می‌کنند. وقتی که قرآن می‌فرماید:« یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها ؛ آن روز است که زمین اخبار خود را مى‏‌گوید (۴/زلزله)» به زمین می‌گوید که حرف‌هایت را بزن و زمین شروع می‌کند اخبارش را بازگو می‌کند. معلوم می‌شود که هیچ خبری و هیچ حالتی از ما گم نمی‌شود و همه چیز وجود دارد.

عزیزان من! هرجا می‌روید، سعی کنید آن زمین را برای خودتان به شهادت بگیرید. وقی راه می‌روید سعی کنید ذکر بگویید.

شخصی خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسید. دید که حضرت مشغول وصله زدن کفششان است و سوزن استخوانی را که می‌کشید می‌گفت «الحمدلله»، پایین می‌کشید و می‌گفت «سبحان الله» و سپس بالا می‌کشید و می‌گفت «لا اله الا الله» گفت: آقا، مشغول چه کاری هستید؟ امام(ع) فرمود: دستم مشغول است، وقتی می‌توانم زبانم را به کار بگیرم و ذکر بگویم، چرا زبانم بی‌کار باشد؟!

حتی اگر در موقعیتی بودید که نتوانستید ذکر بگوئید، می‌توانید ذکر خفی بگویید یعنی ذکری که بدون استفاده از لب‌ها به راحتی می‌توانید آن را بگویید. که آن ذکر«لااله الا الله» است.

اما سطح بالاتری از پدیده‌ها، درختان، نباتات و غیره هستند که شعور نسبی دارند؛ یعنی، ممکن است نسبت به حالات، عکس‌العمل نشان بدهند. حدود ۳۶-۳۵ سال پیش خواندم که یک پژوهشگر گیاه‌شناس، تعدادی گلدان یکسان را که از لحاظ بذر و شرایط آب و هوایی و ضروریات رشد، با هم برابر بودند دو گروه می‌کند و هرگروه را به یک گروه از دانشجویان می‌دهد تا یک گروه از صبح تا شب با آن‌ها صحبت نرم و شیرین و زیبا داشته باشند و گروه دیگر، تمام وقت به گلدان‌های خود بد و بی‌راه بگویند. پس از گذشت یک‌ماه حالت دو دسته گلدان، کاملاً متفاوت شد. به طوری‌که گل‌های گروه اول شاداب و شکفته و گل‌های گروه دوم رنگ پریده و پژمرده شدند که این تأثیر کلام افراد است.

معروف است که می‌گویند جایی که چوپان‌ها نی می‌نوازند، رشد گیاهان بهتر است و این تأثیر عوامل بیرونی روی آن‌هاست. سطح بالاتر از گیاهان، حیوانات هستند که نسبت به گیاهان، شعور برتر و بالاتری دارند. از طرفی خود حیوانات هم سطح شعور متفاوتی دارند. مثلاً یونانیان باستان وقتی حیوانات را ردیف می‌کردند. اسب را قبل از انسان و بعد از تمام حیوانات قرار می‌دادند. همچنین در زبان عربی به اسب «فرس» گفته می‌شود به معنای دارای فراست. اسبی که حضرت اباعبدالله(ع) بر آن سوار بودند فهم داشت و حالات سوار را می‌فهمید. حتی اعراب گاهی معتقد بودند که اسب با سوارکار گریه می‌کند. یک شاعر عرب که معروف‌ترین شاعر زمان جاهلیت است به نام «امروءالقیس» شعری دارد که در ابتدای آن، خطاب به اسب خودش می‌گوید:

قفا نبک من ذکری حبیب و منزل                     بسقط اللوی بین الدخول فحومل[۳]

«قفا» در عربی به معنی دوتایی است، یعنی دوتایی بایستیم و بر این سرزمین غارت زده گریه کنیم!

اسب امام حسین(ع)، حالات امام را درک می‌کند، می‌فهمد که امام(ع) درحال افتادن است، این بود که به طرف گودال آمد چون دریافت که در شیب گودال، فاصله امام(ع) با زمین کم می‌شود و اگر بیفتد، کمتر آسیب می‌بیند.

بنابراین اسب دارای هوشمندی و فراست است. البته همه حیوانات دارای هوش هستند ولی سطوح مختلفی دارد. از حیوانات بالاتر، «جن» است که درجه فهم و درکش نسبت به انسان پایین‌تر است. به همین دلیل تاکنون از جنیان پیغمبر یا امامی برانگیخته نشده است و جنیان کاملا تابع پیغمبران بوده‌اند. جنیان پنهان بوده و دیده نمی‌شوند البته می‌توانند به شکل انسان دربیایند. گاهی ممکن است کنار ما باشند ولی ما حس نکنیم. جنیان عمر طولانی دارند. تا نزدیک ۷۰ یا ۸۰ سال پیش ظاهراً یکی از جنیانی که کربلا را دیده بود، زنده بوده و وقتی از دنیا رفت، شیخ جعفر شوشتری(رحمه الله علیه) که از بزرگترین مجتهدان عرصه‌ی عاشوراست، برای آن جن مجلس ترحیم برگزار کردند. این جن اطلاعاتی از کربلا داشت که برای خود شیخ هم بازگو کرده بود.

نقل شده است که روزی یکی از جنیان نزد پیغمبر(ص) رسید. پیر و شکسته بود. حضرت فرمود: چندسال عمر داری؟ او گفت یادم است وقتی قابیل، هابیل را زد، کوچک بودم و وقتی نوح در کشتی نشست، من نوجوان بودم. به خدمت ایشان رسیدم و ایمان آوردم و الان هم خدمت شما هستم. از زمان حضرت آدم(ع) تا پیامبر(ص) حداقل ۷۵۰۰سال تخمین زده شده است و این مقدار حداقل آن است. بنابراین جنیان عمر طولانی دارند و از آن چنان سطح ادراکی برخوردارند که قرآن وقتی می‌خواهد دعوت کند تا مثل قرآن را بیاورید می‌فرماید جن را هم دعوت کنید:« قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً ؛ بگو: قطعاً اگر جنّ و انس گرد آیند که مانند این قرآن را بیاورند، نمى‌‏توانند مانندش را بیاورند، و اگر چه پشتیبان یکدیگر باشند(۸۸/ اسراء)» .

وقتی که خداوند متعال دعوت می‌کند که بیایید و از جو عبور کنید و به سمت ستارگان و کهکشان‌ها حرکت کنید[۴]، تنها انسان مخاطب نیست بلکه به جن هم می‌گوید تو هم می‌توانی بیایی. البته جنیان قبلا در آسمان رفت و آمد داشتند. از زمان حضرت آدم(ع) دیگر از رفتن به آسمان هفتم محروم شدند. از زمان حضرت عیسی(ع) تا آسمان چهارم و با تولد پیغمبر(ص) به طور کامل از رفتن به آسمان ممنوع شدند. قرآن می‌فرماید:« إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَهَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ؛ مگر آنکه شیطانى خبرى را [دزدانه و] با سرعت برباید [و فرار کند] که در این صورت گلوله‏‌اى آتشین و شکافنده او را دنبال مى‌‏کند (۱۰/صافات)» می گوید اگر جنیان به سمت آسمان بروند با شهاب آن‌ها را دور می‌کنیم، بنابراین قدرت نفود به آسمان را ندارند.

بین جنیان هم خوب و هم بد وجود دارد. هم مسلمان دارند و هم کافر و همان‌طور که می‌دانید برای جن سوره‌ای در قرآن نیز وجود دارد.

از سطح جن بالاتر، ملائکه هستند. میلیاردها میلیارد فرشته وجود دارد، که در سوره قدر، خداوند متعال به مأموریت فرشتگان در این شب بزرگ اشاره می‌کند«تَنزََّلُ الْمَلَئکَهُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبهِِّم مِّن کلُ‏ِّ أَمْر» در این شب، فرشتگان و روح که بزرگترین ملک خداست فرود می‌آیند. بعضی‌ها گفته‌اند که روح، همان جبرئیل(ع) است و بعضی هم گفته‌اند روح‌القدس فرشته‌ای است غیر از تمام فرشتگان که از طریق او به جبرئیل(ع) پیام می‌رسد.

یکی از تفاوت‌های فرشتگان و جنیان این است که جنیان می‌توانند خوب یا بد باشند اما فرشتگان فقط خوب هستند و تنها اهل تسبیح و ذکرند. بعضی از فرشتگان وجودشان تا قیام قیامت فقط یک سجود است. بعضی‌ها فقط درحال رکوع و بعضی‌ها تنها تسبیح می‌گویند و برخی دیگر هم فقط استغفار می‌کنند و گروهی دیگر مأموریتشان این است که فقط در کربلا نازل شوند، به طوری‌که هر روز در کربلا ۲۴۰۰ فرشته نازل می‌شود. گفته می‌شود که اغبر و اشعث هم وارد کربلا می‌شوند. بعضی از فرشتگان هم مأمور مراقبت از شما هستند.

انسان، بالاترین مرتبه وجود

بالاتر از تمام این مراتب، انسان است. البته انسان می‌تواند تمام این مراتب را داشته باشد. یعنی طبق فرموده قرآن، انسان می‌تواند از حیوان هم پست تر شود:« أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ [۵]». یا به قول سعدی بزرگ:

گاوان و خران باربردار                             به ز آدمیان مردم آزار

اگر کسی مردم آزار باشد از حیوانات هم پست‌تر است، چون این‌ها نسبت به انسان شرافت دارند، چرا که به صورت جبری حتی نمی‌توانند معنی خوب و بد را تشخیص دهند. هر چند آن‌ها هم در دنیای خودشان چیزهایی مخصوص خود دارند و طبق آیات قرآن، حیوانات هم در روز قیامت محشور می‌شوند(وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ (۵/ تکویر)) ولی چگونگی آنرا نمی‌دانیم.

پس انسان می‌تواند از فرشته بالاتر باشد یا از حیوان پست‌تر باشد یا همنشین فرشته و جن باشد، می‌تواند هم سطح حیوان باشد. اما خداوند متعال در روایات قدسی می‌فرماید: « عبدی خلقت الأشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی‏؛ اى بنده‌‏ام، من همه اشیاء را به خاطر تو خلق کردم و تو را هم براى خودم آفریدم[۶]».

و در روایت قدسی دیگری می‌فرماید: خَمَّرْتُ طِینَهَ آدَمَ بِیَدِی أَرْبَعِینَ صَبَاحا[۷]؛ چهل روز گل آدم را خودم ورز می‌دادم و این آدم را برای خودم آفریدم تا با من باشد.

می‌فرماید: کنت کنزا مخفیا فأحببت أن أعرف، فخلقت الخلق لأعرف[۸]‏؛ «من گنج نهفته‌ای بودم، خواستم خودم را آشکار کنم».

بنابراین خداوند متعال، انسان را برای خودش آفرید چون کامل‌ترین مخلوق است و از چند ویژگی برخوردار است:

یکی از این ویژگی‌ها، اختیار است. اگر خداوند به انسان اختیار نمی‌داد مقام انسان ارزشی نداشت چون جبرا خوب بود، که همان فرشته می‌شد؛ اما خدا خواست که وجودی بسازد که در وجودش هم زمینه گرایش به بدی وجود دارد و هم گرایش به خوبی.

بنابراین، ما چون اختیار داریم، انسان هستیم و چون اختیار داریم می‌توانیم بهترین باشیم و می‌توانیم بدترین باشیم:« إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً؛ ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس. (انسان/۳)». خدای متعال هم راه را به ما نشان داده است و هم بیراهه را.

همین خدایی که ما را آفرید، فرشته را آفرید، جن را آفرید و درخت و حیوان و سایر پدیده ها را آفرید، قصد را بر این گذاشته که هرکس اختیاری داشته باشد و با این اختیارش خوبی کند، پاداشش را بدهد. جن را هم آفرید و به او اختیار داد. جن هم می‌تواند خوب یا بد باشد. یکی از جنیان، شیطان بود. شیطان در ابتدا خیلی خوب بود، ساکن آسمان بود و همدم و همنفس فرشتگان، اما زمانی که خداوند انسان را آفرید و به فرشتگان و شیطان هم دستور داد تا به انسان سجده کنند، ابتدا تمام فرشتگان پرسیده بودند که چرا این موجود را می‌سازی؟

از آنجا که خداوند متعال اطلاعات قبلی در مورد آدم هم به فرشتگان و هم به شیطان داده بود، فرشتگان گفتند: خداوندا اگر می‌خواهی موجودی بسازی که تو را تسبیح و تقدیس کند، ما که هستیم، ما شب و روز در حال تقدیس و تسبیح تو هستیم، پس برای چه می‌خواهی این موجود را بسازی؟ خداوند متعال فرمود: انی اعلم مالا تعلمون[۹] من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. پس هنوز انسان کمال یافته را به آن‌ها نشان نداده بود. سپس معصومین(ع) را بر طاق عرش خود به آن‌ها نشان داد. وقتی دیدند که انسان می‌تواند پیامبر(ص) باشد، علی(ع) باشد، حسین(ع) باشد، تمام فرشتگان در مقابل نور وجودی معصومین که به معنی کمال انسانی است سجده کردند. اینجا بود که شیطان گردنکشی کرد و گفت: من مقابل این آدم سجده نمی‌کنم. جنس او از گل و جنس من لطیف است و از او بهتر است[۱۰].

نشانه‌های نفوذ شیطان

نازیدن به ظواهر اولین خصوصیت شیطانی است که ممکن است سراغ هرکسی بیاید. تا شما به ظاهر خودتان و امکانات بیرونی خودتان نازیدید و خودتان را برتر از دیگران دیدید همین‌جا اولین نفوذ شیطانی اتفاق می‌افتد و این آغاز هبوط است. هبوط یعنی سقوط شیطان از مقامی که با شش هزار سال خدمت و عبادت به آن رسیده بود. شیطان به خاطر عبادات، خدمات، نصیحت‌ها و موعظه‌هایی که کرده بود از خداوند پاداش می‌خواست. خدای متعال هم پاداشش را با فرصت دادن تا روز قیامت به او داد:«قالَ أَنْظِرْنی‏ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ گفت: مرا تا روزى که [مردگان‏] برانگیخته شوند، مهلت ده. (اعراف/۱۴)».

شیطان گفت سر راه آدم‌ها خواهم نشست و آن‌ها را گمراه خواهم کرد. خدای متعال نیز فرمود هرکس را می‌توانی گمراه کنی الا بندگان مخلص مرا[۱۱]. بر بندگان مخلص من نمی‌توانی تأثیرگذاری و تسلط داشته باشی. سپس خداوند عزوجل شیطان را به طور دقیق به انسان معرفی کرد و فرمود مراقب باش! اولا شیطان دشمن توست و هرگز با تو دوستی نمی‌کند و اگر نخواهد تو را فریب دهد، با خوبی‌ها فریب می‌دهد، یعنی از طریق خوبی‌ها شروع می‌کند و منفذی پیدا می‌کند تا تکیه‌گاهی برای سقوط وی فراهم کند.

یکی از پیامبران خدا نشسته بود. شیطان خدمت وی رسید و گفت: آمده‌ام تا موعظه‌ات کنم. آن پیامبر گفت: نیازی به موعظه تو ندارم. خداوند متعال به آن پیامبر فرمود: گوش بده، بگذار حرف‌هایش را بزند. شیطان در مقابل این پیامبر نشست و شروع کرد به موعظه کردن. تا نیمروزی آن پیامبر را هزار موعظه کرد. در پایان خداوند از این پیامبر سوال کرد که موعظه‌های شیطان را چگونه دیدی؟ گفت: همه راست و درست و خوب بودند. خداوند فرمود: فقط سه موعظه از آن‌ها، راست و نهصد و نود و هفت‌تایشان دروغ بود. اولین موعظه را راست گفت تا به او اطمینان پیدا کنی و زمینه برای صحبت‌های بعدی مهیا شود. وسطی را راست گفت تا اگر در تو تردیدی به وجود آمده با این راست به او رجوع کنی و آخری را راست گفت تا نهصد و نود و نه دروغش را امضا کرده باشد. همان‌طور که در حال حاضر در فضاهای سایبری و رسانه‌های خبری سیاست بر این منوال است که اولین خبر و تحلیل کاملا درست است و وقتی اعتماد ایجاد شد، زمینه برای دروغ‌های بعدی فراهم می‌شود. یکی از تفاوت‌های شیطان با آدم در این است که ما انسان‌ها، وقتی می‌خواهیم کسی را شکست بدهیم، نقطه ضعف او را پیدا می‌کنیم، مثلاً در کشتی اگر حریف ببیند که مچ طرف مقابل بسته است، سعی می‌کند حرکاتش سمت همان دست باشد تا از طریق این نقطه ضعف، به امتیاز برسد. اما شیطان دقیقا از نقطه قوت، آغاز می‌کند. مثلا صدای من خوب است. پس از حنجره من وارد می‌شود، شکل ظاهری خوبی دارم یا دانش و علم زیادی دارم یا موقعیت خوبی دارم، از همان راه ها وارد می‌شود. بنابراین اهرم‌های ورودی شیطان به قلمرو انسان، آن نقاط شاخص، درخشان و برجسته اوست. ضمنا از هیچ کس هم ناامید نمی‌شود یعنی حتی سراغ انبیاء و بزرگان هم می‌رود.

طبق فرموده قرآن، هیچ پیامبری نبوده که شیطان کنار او حاضر نشده و سعی در وسوسه او نکرده باشد. خود حضرت آدم(ع) می‌گوید که متأسفانه، شیطان زمینه نسیان را برای من فراهم آورد و بعد هم هردوتاشان را از بهشت بیرون کرد.

حافظ می‌گوید:

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت       ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم

گفته‌اند زمانی که حضرت یوسف در چاه بود، خداوند، به یوسف فرمود: پایت را به زمین بکوب. پایش را به زمین زد، زمین شکافته شد. فرمود: چه می‌بینی؟ گفت: دریایی در اعماق زمین جریان دارد. فرمود: پایت را به این دریا بزن. پا را به دریا زد و دریا شکافته شد، باز فرمود: چه می‌بینی؟ گفت: یک صخره‌ی بزرگ. فرمود: پایت را به این صخره بزن. پایش را به صخره زد و صخره از هم شکافته شد، در وسط صخره، کرمی بود که برگ سبزی در دهان داشت. فرمود: یوسف! ما در اعماق زمین، در اعماق آب، در دل یک سنگ، به فکر این کرم هم هستیم. آیا می‌شود به فکر تو نباشیم؟ آیا فراموش کرده‌ای؟ گاهی یک نسیان زمینه ساز این مسائل می‌شود.

شیطان، از هر حربه‌، مکان و هر راهی برای تأثیرگذاشتن روی انسان استفاده می‌کند. البته باید توجه داشت که اگر ما قوی بشویم، شیطان در مقابل ما ضعیف خواهد بود و نمی‌تواند تأثیر جدی روی ما بگذارد.

نکته دیگر اینکه، قرآن، با سوره ناس پایان پذیرفته است. خداوند آخر قرآن دوباره شیطان را به ما معرفی کرده. یعنی خداوند شناسنامه شیطان را برای ما در این سوره، برگ زده است تا ما او را بهتر بشناسیم. اولا می‌فرماید: وسوسه گر است، معلوم است که وسوسه‌هایی که در درون ما اتفاق می‌ افتد نشانه قدم گذاشتن شیطان در قلب ماست، که باید خیلی مراقب باشیم. چون شیطان اول با قلب ها کار دارد.

نویسنده بزرگی به نام«امه سزر[۱۲]» می‌گوید: جامعه‌ها از سر نمی‌گندند، از دل می‌گندند. یعنی نقطه‌ی سقوط انسان‌ها اول مغز نیست بلکه در ابتدا قلب است. پس شیطان، ابتدا در قلب انسان وسوسه ایجاد می‌کند(الَّذِى یُوَسْوِسُ فىِ صُدُورِ النَّاس- ناس/۵).

صفت دیگری که در این سوره، برای شیطان بیان شده است، «خنّاس» است(مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخَْنَّاس، ناس/۴). خناس در لغت یعنی بسیار رونده و آینده؛ یعنی شیطان ول کن نیست. از درش که برانی از بام می‌آید، از بام برانی، از پنجره می‌آید.

شهید دستغیب می‌فرماید: وقتی تمام درها را بستی و گفتی شیطان کیست؟ حواست باشد که خودت الان شیطان شده‌ای.

و در آخر سوره می‌فرماید که شیطان گاهی همین مردم هستند یعنی همین خودمان هستیم و لازم نیست جای دوری به دنبالش باشیم(مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاس- ناس/۶):

یکی از مجسمه سازان بسیار بزرگ ایتالیایی می‌گوید: من در دل سنگ مرمر، فرشته‌ای یافتم. آنقدر سنگ را صیقل دادم تا آن فرشته را آزاد کردم، شما فرشته را سنگ نکنید. یعنی مقام ما از فرشته‌ها بالاتر است. آن‌هایی که عظیم و بزرگند از دل سنگ، فرشته بیرون می‌ آورند و آن‌ها که حقیر و کوچکند فرشته‌ها را به سنگ تبدیل می‌کنند.

بنابراین انسان با توجه به جایگاه بلندی که در پیشگاه خدای عزوجل دارد باید بسیار مراقب خودش باشد و از آن مقام حفاظت کند که نام این مراقبت، تقواست. و کل برنامه ماه مبارک رمضان برای رسیدن به تقواست. پس در این شب‌ها پلک‌هایتان را کمتر با هم رفیق کنید و سعی کنید این دو محبوب را به هم رسانید، برای آن محبوب عزیز که شب قدر منتظر ماست تا ما قدر یابیم.

[۱]– از آیات قرآن برمی‌آید که شیطان، خدا را قبول دارد و به عزت خداوند متعال قسم می‌خورد چنان که در سوره ص، آیه ۸۲ می‌خوانیم: قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ؛ گفت: به عزتت سوگند همه آنان را گمراه مى‌‏کنم. بنابراین موحد است و قیامت را هم کاملا قبول دارد چون از خداوند متعال درخواست مهلت تا روز قیامت را می‌کند. معلوم است که پیامبران و حتی ائمه(س) را نیز قبول دارد.

[۲] . یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض هر چه در آسمان و زمین است در حال تسبیح اند.

[۳] . البدایه والنهایه، ج۲، ص۲۱۹٫

[۴] . یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ؛ اى گروه جن و انس! اگر مى‏توانید از کرانه‏ها و نواحى آسمان ها و زمین بیرون روید، پس بیرون روید نمى‏توانید بیرون روید مگر با نوعى توانایى و قدرت. (رحمن/۳۳)

[۵] . اعراف/۱۷۹٫

[۶] . کلیات حدیث قدسی، ص۷۱۰٫

[۷] . عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج‏۴، ص:۹٫۸

[۸] . مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین (ع)، ص: ۴۲

[۹] . اشاره به آیه۳۰، سوره بقره.

[۱۰] . اشاره به آیات ۱۲ اعراف/۱۲و ص/۷۶٫

[۱۱] . اشاره به آیه۸۳، سوره ص.

[۱۲] . اِمه فرنان داوید سزر (به فرانسوی: Aimé Fernand David Césaire)‏ (۲۶ ژوئن ۱۹۱۳ – ۱۷ آوریل ۲۰۰۸) شاعر سیاه پوست فرانسوی‌زبان و فعال سیاسی فرانسوی. اِمه سزر را از چهره‌های مهم ادبیات فرانسه و از روشنفکران برجسته ضد استعمار فرانسه در کارائیب و آفریقا می‌دانند. وی اهل کشور جزیره‌ای مارتینیک در دریای کارائیب در آمریکای مرکزی بود. شاعر، نمایشنامه‌نویس، نویسنده و چهره سیاسی معروفی که برای استقلال کشورش تلاش فراوانی کرده‌است(ویکی پدیا).

فایل صوتی سخنرانی telegram

همچنین ببینید

جریان‌شناسی فکری معارضان قیام کربلا

نام کتاب: جریان‌شناسی فکری معارضان قیام کربلا مؤلف: محمدرضا هدایت پناه محل نشر: قم ناشر: ...