رسید وقـت رسـیـدن به ضربه های کسـی شــکســت حنجره امّـا بـه زیـر پای کسـی آهـــای خـنـجـر کهــنــه! نمــیشـود نبـری نمی شود که بمیرد کسی به جای کسی کــمـی گـذشـت و هـجـوم دوبــارهای آمــد ردا بــرای کســی شــد زره بـــرای کسـی به روی نیــزه نشستی و عرش مال تو شد بــه پــای نیــزه نشستـه غم صدای کسی فــرشــتـهها همـه بــا هم ...
ادامه نوشته »یک قافله تشنگی(مهدی طهوری)
در خیمه، کسـی خدا خدا میخواند یـک کــودک تشــنهلب، دعا میخواند ای دســت! چرا چرا به خاک افتادی؟ یـک قـافـلــه تشنگی، تو را میخواند مهدی طهوری
ادامه نوشته »حال زینب…(رضا علیاکبری)
چشمان ستاره در دل شب میسوخت آواره زنـــی به آتـــش تــب میســوخت یک نخل شکسته ناله میزد، میگفت: ای کاش دلی به حال زینب میسوخت رضا علیاکبری
ادامه نوشته »عطشنوش شهادت(رضا اسماعیلی)
دلـی دارد عــطـشنوش شهادت به جانش میزند جوش شهادت فـتــاد از اســـب بــا دسـتان پرپر کـه تــا گردد، همآغوش شهادت رضا اسماعیلی
ادامه نوشته »نیایش(احد ده بزرگی)
خــداونــدا بــه خــون پـــاک اصغر به اشک چشم حلق چـاک اصغر بجــوشــان در دلـــم خون خدا را بـه لـعـل خشک و آتشناک اصغر احد ده بزرگی
ادامه نوشته »با پرنده بالانشین روحت(رزیتا نعمتی)
یا حسین! جویباران، قسمتی از کوه بوده اند که خبر آمدنت را شنیده اند و سراسیمه راه افتادهاند تا به دریای تو برسند. حرام است آتش بر دو چشمی که محبت تو را با اشک بر دامان نیازش جاری میکند. وقتی کودکی ات بر شانه های پیمبر گذشت، دانستم که عقابِ بالانشینِ روحت از کودکی، طعم اوج را چشیده است. ...
ادامه نوشته »شهیدان رهرو…
شهیـدان رهرو راه حسیناند زبـهـر مـردمـان نـور دوعیناند
ادامه نوشته »برتری بر همهی اهل آسمان و زمین(هاجر صفاییه، الهه زمان وزیری)
از درد به خودش میپیچید. دست به دیوار کعبه گرفته بود و راه میرفت. وارد مسجدالحرام شد. کنار کعبه. پردهی کعبه را گرفت. زیر لب زمزمه میکرد. دعایش که تمام شد کعبه لرزید و دیوارش شکافته شد. فاطمه وارد کعبه شد و دو طرف دیوار چسبید به هم. مثل اولش. **** زنها توی خانه برای شوهرهایشان میگفتند و مردها توی ...
ادامه نوشته »نجوای عاشقانه (فاطمه سالاروند)
آقــــا ســلــام بــر تـــو و شــام غــریــب تو آقـــا ســلــام بــر دل غــربـــت نــصـیــب تو از راه دور بــــــا دل رنــــــجــــــــور آمـــــدی مـــرهـــم بـــه غـــیـر صــبـر ندارد طبیب تو باغ از صدای زمزمه، از عطر گل تهی است جــا مــانـــده در خـــرابـــه مگر عندلیب تو؟ تصــویـر کربلاست که همواره روشن است در چــشـــمـــهی زلـــال نگـــاه نجــیــب تو رفــتـی و قــرنها ...
ادامه نوشته »ساقی عشق(محمدجواد غفورزاده)
سوگند به شور عشق و مشتاقی عشق مــن مســت شــرابم از می باقی عشق سـاقـی شدن از پدر رسیده است به من او سـاقـی کوثر است، من ساقی عشق محمدجواد غفورزاده
ادامه نوشته »