درست همان جا که گمان میبری انتهای وادی مصیبت است، آغاز مصیبت تازهای است؛ سختتر و شکنندهتر. اکنون بناست جگرت را شرحه شرحه بر خاک گرم نینوا بگسترانی تا اسبها بیمهابا بر آن بتازند جای جای سمّ ستوران بر آن نقش استقامت بیندازند. بناست بمانی و تمامت عمر را با همین جگر زخم خورده و چاک چاک سر کنی. ابن ...
ادامه نوشته »ماه مادر (پروانه نجاتی)
به دور ماه من امشب محاق خونینی ست گمان کنم خبر از اتفاق سنگینی ست رسیده ام سر نعشی که می طپد در زخم کبود پیرهنش نیزه پوش پرچینی ست به جای بستر گرم و به جای بالش نرم به روی ریگ بیابان به خواب شیرینی ست به خون طپیده کتاب هدایت این قوم چه روزگار فریبنده ی بدآئینی ست ...
ادامه نوشته »شبِ انکار گذشت(محمدرضا سنگری)
تا بوده حباب، جوی آبی نشده است سیراب لب از کف سرابی نشده است ای سایه پرستان! شب انکار گذشت هم پایه ی سایه، آفتابی نشده است محمدرضا سنگری
ادامه نوشته »همیشه عاشورا(محمدرضا سنگری)
آیا هنوز وسوسهی گندم ری، عمرسعد نمیرویاند؟ آیا امروز هم رقابت شمر با عمرسعد، گودال قتلگاه نمیآفریند؟ آیا درخشش سکهها و جاذبه صلهها، اسبها را برای سمکوب پیکر حقیقت آماده نمیکند؟ هنوز و همیشه کربلاست و دشنههای تشنهای که در کوری وجدان و قحطی ایمان، جز شقاوت و درشتی و زشتی نمیشناسند. هنوز و هماره عاشوراست و سلسله جبال سخاوت ...
ادامه نوشته »خبر داغ (سید اصغر صالحی)
خبر پیجید تا کامل کند دیگر خبرها را خبر داغ است و در آتش می اندازد جگرها را غروبی تلخ، بادی تلخ تر از دور می آمد که خم می کرد زیر بار اندوهش کمرها را به روی رو سیاهی یک به یک آغوش وا کردند همان هایی که برمهمان شان بستند درها را همان هایی که در مسجد پدر ...
ادامه نوشته »حضرت قاسم(ع)(سید محمد خسرونژاد)
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه با قامت سرو و با رخی همچون ماه ناگاه برآمد از دل دشمن و دوســت لــا حـــول و لــا قـــــوه الــــا بــــالله سید محمد خسرونژاد
ادامه نوشته »رقیه…(حسین شیدائیان)
رقیه دل به آب و نان نمیداد اسارت را چنین تاوان نمیداد همیشه میشد از خاطر فراموش اگر کنج خرابه جان نمیداد حسین شیدائیان
ادامه نوشته »پایان مطلب مصرع سرخ
این مطلب در اسفندماه سال۱۳۸۹ به پایان رسید. از همراهی شما با این بخش سپاسگزاریم. مدیریت سایت روز دهم
ادامه نوشته »به سوی خیمهها بشتاب ای رود
به سوی خیمهها بشتاب ای رود که اصغر داده از کف تاب، ای رود
ادامه نوشته »آتش هجران (ژولیده نیشابوری)
کسی که شام غریبان ما سحر می کرد درون حجره غریبانه ناله سر می کرد چنان به ناله به فرق ستمگران کوبید که ناله اش به دل سنگ هم اثر می کرد ز شر فتنه گران در امان نشد آنی به جرم آن که طرفداری از بشر می کرد چنان به زهر ستم مغز استخوانش سوخت که لاله از غم ...
ادامه نوشته »