خانه / شعر های عاشورایی (صفحه 50)

شعر های عاشورایی

پرتو دوازدهم(سید مهدی شجاعی)

درست همان جا که گمان می‌بری انتهای وادی مصیبت است، آغاز مصیبت تازه‌ای است؛ سخت‌تر و شکننده‌تر. اکنون بناست جگرت را شرحه شرحه بر خاک گرم نینوا بگسترانی تا اسب‌ها بی‌مهابا بر آن بتازند جای جای سمّ ستوران بر آن نقش استقامت بیندازند. بناست بمانی و تمامت عمر را با همین جگر زخم خورده و چاک چاک سر کنی. ابن ...

ادامه نوشته »

ماه مادر (پروانه نجاتی)

به دور ماه من امشب محاق خونینی ست گمان کنم خبر از اتفاق سنگینی ست رسیده ام سر نعشی که می طپد در زخم کبود پیرهنش نیزه پوش پرچینی ست به جای بستر گرم و به جای بالش نرم به روی ریگ بیابان به خواب شیرینی ست به خون طپیده کتاب هدایت این قوم چه روزگار فریبنده ی بدآئینی ست ...

ادامه نوشته »

همیشه عاشورا(محمدرضا سنگری)

آیا هنوز وسوسه‌ی گندم ری، عمرسعد نمی‌رویاند؟  آیا امروز هم رقابت شمر با عمرسعد، گودال قتلگاه نمی‌آفریند؟  آیا درخشش سکه‌ها و جاذبه صله‌ها، اسب‌ها را برای سم‌کوب پیکر حقیقت آماده نمی‌کند؟  هنوز و همیشه کربلاست و دشنه‌های تشنه‌ای که در کوری وجدان و قحطی ایمان، جز شقاوت و درشتی و زشتی نمی‌شناسند. هنوز و هماره عاشوراست و سلسله جبال سخاوت ...

ادامه نوشته »

خبر داغ (سید اصغر صالحی)

خبر پیجید تا کامل کند دیگر خبرها را خبر داغ است و در آتش می اندازد جگرها را غروبی تلخ، بادی تلخ تر از دور می آمد که خم می کرد زیر بار اندوهش کمرها را به روی رو سیاهی یک به یک آغوش وا کردند همان هایی که برمهمان شان بستند درها را همان هایی که در مسجد پدر ...

ادامه نوشته »

آتش هجران (ژولیده نیشابوری)

کسی که شام غریبان ما سحر می کرد درون حجره غریبانه ناله سر می کرد چنان به ناله به فرق ستمگران کوبید که ناله اش به دل سنگ هم اثر می کرد ز شر فتنه گران در امان نشد آنی به جرم آن که طرفداری از بشر می کرد چنان به زهر ستم مغز استخوانش سوخت که لاله از غم ...

ادامه نوشته »