دوباره مشک دریا، یک دوبیتی سرودی عشق را با یک دوبیتی تنت روی زمین، یک چارپاره دو دستت روی شنها، یک دوبیتی سید حبیب نظاری
ادامه نوشته »آب(مریم حقیقت)
از مسند پاک روشنی عزل است آب در دفتر شعر عاشقان هزل است آب تا از لب ماه تشنه لب تر نشده است لب تشنه ی یک جرعه اباالفضل است آب شاعر: مریم حقیقت
ادامه نوشته »میان من و عشق (سید حمیدرضا برقعی)
دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است مادر!حضور نام تو در شعرهای من لطف خداست شامل حال غزل شده است غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم این مسأله میان من و ...
ادامه نوشته »مهتاب (حسین سنگری)
توان گفتن آهی نمانده میان موج خون ماهی نمانده دو تا دست بریده مشک، مهتاب ز اینجا تا خدا راهی نمانده حسین سنگری
ادامه نوشته »دوتا دست (سید حبیب نظاری)
دو چشم خیس یک دریا، دو تا دست دو تا گلدستهٔ زیبا، دو تا دست قنوت تشنگی را سرخ خواندند کنار غربت سقا، دو تا دست شاعر: سید حبیب نظاری
ادامه نوشته »علمدار زمان(مریم حقیقت)
در باور مشک، آسمان را کشتند دستان علمدار زمان را کشتند وقتی که علی ِ دوم از اسب افتاد تک تک همه ی فرشتگان را کشتند شاعر: مریم حقیقت
ادامه نوشته »فاطمه(س)
در عزای "محسن" ات بغضم آب میشود تیرهای از فراق تو آفتاب، میشود. فاطمه بیا بیا پیش "زینب" ات نشین یک سبد ستاره را در نگاه او ببین. غنچههای مهر را باز در دلش بکار دست پر محبتت باز بر سرش گذار باز هم برای او از گل و خدا بگو از محبت حسین(ع) جنگ و کربلا بگو در غمت ...
ادامه نوشته »میخ،پهلو،عشق،محسن (جواد شیخ الاسلامی)
تقدیم به مادر تمام مظلومان عالم، حضرت زهرا سلام الله علیها… قلب هاشان از همان اول به هم حساس بود این طرف سردار خیبر بود و آن سو یاس بود درد داری خوب می دانم ولی یک روز مرد… فتنه ها این بار هم از مردمی خناس بود درب، آتش، میخ، پهلو، عشق، محسن، مانده ایم عقل اینجا حکم فرما ...
ادامه نوشته »دو بال کبوتر (مهدی رحیمی)
پرواز در دو بال کبوتر دو بخش شد یک بخش داشت با لگدی در دو بخش شد یک بخش داشت یاس که در خانه ی علی تاپشت در نیامده پر… پر… دو بخش شد دیشب هزار تار به هم بافته ولی – امشب به زور گیسوی دختر دو بخش شد هی در زدند و خانه به حیدر نگاه کرد آن ...
ادامه نوشته »غزل دردآور (کاظم بهمنی)
درد سر ، بین گذر ، چند نفر، یک مادر… شده هر قافیه ام یک غزل درد آور ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری امنیت نیست ، از این کوچه سریع تر بگذر دیشب از داغ شما فال گرفتم ، آمد : دوش می آمد و رخساره … نگویم بهتر! من به هر کوچه ی خاکی که ...
ادامه نوشته »