ای حسین، ای همهی ما، همهی خوبی، تمامی عشق! با تو عشق را فهمیدیم. خوبی را شناختیم و به کشف «خود» پرداختیم. بی تو همه چیز بی معنی بود، آسمان، بلاهتی آبی، آب سفاهتی سرگردان، زمین سنگی تیپا خورده و درختان رسوایانی ایستاده بودند. اینک نیز عشق توست که گرممان میکند. گریه بر توست که طراوت و شکفتنمان میبخشد و ...
ادامه نوشته »هنگام جدایی(عبدالرحیم سعیدی راد)
نگاه نازنینت کربلایی لبانت قاری «قالوا بلی» یی به خواهر گفتی از بالای نیزه: رسید ای وای هنگام جدایی! عبدالرحیم سعیدی راد
ادامه نوشته »یک عمه زینب..(سید حبیب نظاری)
دوباره دسته دسته سوگواری محرم، جمعه ، باران، بیقراری خدا، تا بر نگشتی کاش می داد به ما یک عمه زینب بردباری سید حبیب نظاری
ادامه نوشته »شور محرم(محمد روحانی)
تـا هست جهــان شـور محــرم باقی است این جلوه ی جان در همه عالـم باقی است ازنـالـه ی نـیـنــوای یـاران حسـیـن همواره به لب زمـزمه ی غم باقی است شاعر: محمد روحانی
ادامه نوشته »علی اصغر(ع)(جلیل صفربیگی)
اصغر که نشست تیر بر حنجر او مانند کبوتری که بال و پر ِ او… وقتی که به روی دست بابا جان داد یک سو تنش اوفتاد و یک سو سرِ او شاعر: جلیل صفربیگی
ادامه نوشته »آنکه مخالف است
معاویه هلاک شده و یزید جانشین اوست. آنکه با یزید مخالفت میکند آنکه با او بیعت نمیکند حسین(ع) است. آنکه مأموران یزید به دنبالش هستند تا بیعت بگیرند حسین(ع) است. و حسین(ع) از مدینه به مکه میرود تا به همه بگوید: من با یزید بیعت نمیکنم. نویسنده: فریبا کلهر
ادامه نوشته »آب…بابا
شب بود ستاره را تماشا میکرد دو چشم ناز دختر قایم شده بود و منتظر بود سُک سُک بکند بار دیگر آرام درون خیمه خوابید داداش گلش علیاصغر لالایی او صدای قرآن با لحن خوش علیاکبر خواب آمد و بیسر و صدا زد در چشم قشنگ دخترک پر فردا شده بود و کربلا شد باغی پر نخلهای بیسر از کرب ...
ادامه نوشته »روز ازل به دست تو چشمم خریده شد (حمید کریمی)
روز ازل به دست تو چشمم خریده شد اصلا برای خون تو اشک آفریده شد با دست مادرتان برای تمام ما پیراهن عزای محرم بریده شد با دست روضه خوان که خدا بود یک به یک نقش تو بر نگین دل ما کشیده شد چون دید در مسابقه ی عشق برتریم چشمان ما برای شما برگزیده شد هر کس به ...
ادامه نوشته »نماز عاشقی (علی ناظمی)
شبی که دیدۀ خود پر ستاره می کردم برای غربت دل فکر چاره می کردم به دانه های چو تسبیح اشک در دستم برای آمدنت استخاره می کردم نماز عاشقی من شکسته شد اما سلام بر تو از دارالعماره می کردم من از محلۀ آهنگران بی احساس گذر نمودم و دل پر شراره می کردم یکی سفارش تیر سه شعبه ...
ادامه نوشته »جرعه آب(حسین سنگری)
خالی است درون مشک از جرعه ی آب انگار که رفته است این آب به خواب یا مست شده است و در خماری مانده است آبی که به حسرت لبت شد بی تاب شاعر: حسین سنگری
ادامه نوشته »