ای داغ غمت لاله به باغ دل ما نام تو رقیّه جان، چراغ دل ما دلسوختگان غم خود را دریاب بگذار تو مرهمی به داغ دل ما سید رضا مؤید
ادامه نوشته »غم دست(سیدحبیب نظاری)
دو دست مهربــــان آن سپــــیدار کنــــــار رود افتـــــادنـــد انگــــــار غم آن دســتها را منتشــــر کن دوبیتی، دست روی دست مگذار! سیدحبیب نظاری
ادامه نوشته »تبسم(مهدی جهاندار)
دریای نوری و به تلاطم نشسته ای صحرای طوری و به ترنّم نشسته ای با مژده ی “فصلِّ لربِّک” رسیده ای در خانه ی “لیُذهب عنکُم” نشسته ای با چادر گُلی سر سجاده سالهاست با آسمانیان به تکلُّم نشسته ای “اَلیوم…” روز شادی دلهای خسته است آن روز را غدیر تر از خُم نشسته ای با گردش نگاه تو می ...
ادامه نوشته »کاروان عشق وعطش(ابراهیم قبله آرباطان)
با کاروانی از عشق و عطش آمدهاند! هفتاد و دو خوان عشق را پشت سر گذاشتهاند. هفتاد و دو ابراهیم تیر بر دوش و هفتاد و دو موسای عصا بر دست، آمدهاند! آمدهاند تا عطش دیرینه را سر بکشند و جرعه جرعه از می طهور ایمان، سیراب شوند. آمدهاند تا بعد از هزار سال، سنجها در فراقشان بنالند و زنجیرها ...
ادامه نوشته »داغ دل فاطمه(ارژن)
یا از شهدای کربلا بنویسید یا داغ دل فاطمه را بنویسید این پنج انگشت مثل هم نیست ولی از پنج تن آل عبا بنویسید بیژن ارژن
ادامه نوشته »گوشههای مرقدت(ایرج قنبری)
گرفتم از شـقــایـــقها ردت را نشــان منــزلـت را، مقصدت را به دل دارم امید آن که یک روز ببوسم گوشه های مرقدت را ایرج قنبری
ادامه نوشته »آن دو لبخند(محمد حسین صادقی)
طبعم به ولای آن دو لبخند شد نغمه سرای آن دو لبخند مانده است هنوز بر لب طف تأثیر صفای آن دو لبخند بر صورت خون گرفتۀ عشق زیباست جلای آن دو لبخند لبخند حسین(ع) و خندۀ جون عالم به فدای آن دو لبخند در خرمن اشتیاق عرفان افتاده بلای آن دو لبخند هر لحظه قیامتی است بر پا در ...
ادامه نوشته »زخم لاله (محمدحسین انصاری نژاد)
می آیم با شمیم زخم لاله به دستم خون اوراق سه ساله چهل بار از کتابی سرخ خواندم مصیبت نامه ی یاس سه ساله محمد حسین انصاری نژاد
ادامه نوشته »یا حبیب!(کریم رجب زاده)
به روی نیـزه ذکـر یا حـبیــب است هــوا آکنــدهی اَمـن یجـیـــب است نـه تنـها کــودکـان تـــو، خــدا هــم پس از مرگ غریب تو، غــریب است کریم رجب زاده
ادامه نوشته »بوی شب گریهها(عبدالرضا کوهمال جهرمی)
آسمان در غبار پنهان شد، شانه بر شانهی خدا لرزید سقف هفت آسمان ترک برداشت، کعبه همپای کربلا لرزید چاربند ستون آدم ریخت، وقتی از نیزههایشان غم ریخت درد بر شانههای خاتم ریخت، وقتی آن خنجر خطا لرزید نظم آن شانهها که بر هم خورد، بغض هستی شکست و طوفان شد هفت بند صدا به شور آمد، ناله در ناله ...
ادامه نوشته »