ای چشمهای روشن عاشورا! ای عقیلهی قبیلهی قبله، زینب عفاف و عشق و صبوری، خوش آمدی. پنجم جمادی الاوّل است و ولادت تو و نخستین گریهی تو در امتزاج اشک و لبخند زهرا، تو آمدهای تا شریک فردای حسین باشی در زیباترین حماسهی تاریخ تو آمدهای تا نائبهالزهرا باشی در شکوه شمشیر و شهادت و شرف. تو آمدهای تا حنجرهات ...
ادامه نوشته »هشتمین معصوم، ششمین امام
طالبان علم و درس وتدریس و مباحثه، همچون پروانگانی بیشمار، از چهارسوی جهان به گرد شمع وجودت حلقه میزدند و تو پاسخگوی انبوه پرسشهای پی درپیشان بودی و رازهای شگفت هستی را برایشان رمزگشایی مینمودی. برخی از فقه میپرسیدند و از فلسفه و اصول و فروع و احکام و تاریخ ادیان و برخی دیگر از ریاضیات و شیمی و نجوم ...
ادامه نوشته »غدیر
صدای پیامبر در برکهی غدیر پیچید که به جلو رفتگان بگویید برگردند و صبر کنید تا عقبماندگان برسند، خبر مهمی در راه است، از جهاز شتران منبری ساختند و پیامبر به بالای منبر رفت. تو رانیز به بالا فراخواند، تنها تو را و نه هیچ کس دیگر. به رسم همیشهی زندگیت اطاعت کردی ولی به ادب یک پله پایینتر از ...
ادامه نوشته »داستان غدیر به روایت دکتر سنگری
داستان غدیر آفتاب درآبگیر اگر آن روز-هجدهم ذی الحجه سال دهم هجرت- بودیم، چه میدیدیم؟ اگر همسفر پیامبر بودیم و پس از پایان مراسم حج میشنیدیم که اذانگوی پیامبر-بلال- در چهار سو فریاد میزند که:” فردا کسی جز ناتوانان باز نماند، همه باید آهنگ حرکت کنیم تا به هنگام در غدیر باشیم” چه میکردیم؟ پیام غدیر چیست؟ غدیر کجاست؟ چرا ...
ادامه نوشته »امشب کسی سراغ تو را نمیگیرد…
امشب کسی سراغ تو را نمیگیرد جز آن مرد بیمار جزامی که تمام شب را به انتظار تیمارنشسته است؛ امشب کسی سراغ تو را نمیگیرد جز آن کودک یتیم که شب را پشت در، به صبح رسانده است؛ کسی سراغ تو را نمیگیرد جز آن بیوهزن که دوباره یتیمانش بیپدر شدهاند؛ هیچکس سراغ تو را نمیگیرد جز آن چاه که ...
ادامه نوشته »یاران باوفای حسین برخیزید!
یاران باوفای حسین برخیزید! این آخرین امید خیمهها و حرم بود که میرفت. نه تنها آخرین کسی بود که در کربلا به میدان میرفت بلکه پس از پیامبر(ص) و فاطمه(س) و علی(ع) و حسن(ع)، این آخرین بازماندهی اصحاب کساء بر روی زمین بود که به سوی مرگ رهسپار میشد. حسین(ع) کنار خیمه ایستاد و خیمهنشینان را صدا زد و به ...
ادامه نوشته »تاسوعا
در حلقه ی محاصره ای که لحظه لحظه تنگ تر می شود و عطشی که نفس نفس توان سوزتر، کودکان و زنان گاه گاه بر تل ها و ارتفاعات فراز می آیند و به حسرت فرات را که زلال و لغزان و خروشان پیش می رود نظاره می کنند. غبار برخاسته. شیهه در شیهه، قهقهه در قهقهه و برق نیزه ...
ادامه نوشته »یا حسین(ع)
یا حسین(ع)، هر کس به کربلای تو رسید، مکثی کرد، ایستاد و هر کس به تو رسید شکست، گریست، نالید. یا حسین(ع)، نام تو آغاز بغض است و یادت شروع باران؛ باران، هر چه غبار و آلودگی است را با خود میبرد و همهجا را صاف و روشن و زنده مینماید و بارانی، که از چشمهی چشمهای خیس و نمناک ...
ادامه نوشته »قربانگاه عشق
خوشا سر به سوداى معبود سپردن و فرمان بردن از حضرت دوست! خوشا شیطان درون خویش را به بند کشیدن و از هر چه غیر دوست، چشم پوشیدن! خوشا لحظه قربانى کردن بتهاى ظاهر و باطن به پاى عشق و همسفر شدن با راهیان کوى دلدار! خوشا گرگهاى خشم و غضب را از دیار دل خویش راندن! خوشا نوبت به ...
ادامه نوشته »میهمان کاظمین
میهمان کاظمین سید علی اصغر موسوی شهر، در عمق سکوت، لحظات اندوهباری را پشت سر می گذارد! گویی به دنبال تکرار خاطره ای است که تلخی آن را پیش تر تجربه کرده است. آن روز، تابوت مظلومانه امامی بود و شانه چند مرد ناآگاه؛ و امروز شانه تنگ مردمانی ست و عطر تابوت امامی در نهایت مظلومیت؛ امامی که در ...
ادامه نوشته »