بوی غریب حضور، مژگانت را از هم باز میکند. چشم میگشایی. پدر بالای سر تو ایستاده. عطر دل انگیز امام تو را جان تازه میبخشد.کمی جابه جا میشوی تا بنشینی.امام زودتر از تو پیش رویت مینشیند.آرام و مهربان میفرماید:«علی جان!حالت چطور است؟».به زحمت، لب میگشایی:«پدر!تب سختی دارم! بدنم درد دارد!… دستهای لرزان و خستهات میان دستان استوار امام قرار میگیرد. ...
ادامه نوشته »گل سرخ (مرحوم قیصر امین پور)
ندانم کار، دیگرگون چرا بود ز شرح و وصف ما بیرون، چرا بود گل سرخ ار ز بیآبی شود زرد رخ او در عطش، گلگون، چرا بود؟ مرحوم قیصر امین پور
ادامه نوشته »زندگی جاوید…(پرویز خرسند)
روز عاشورا بود. مردان آگاهانه به سوی مرگ میشتافتند و مرگ از اینکه طعمههای لذیذی به چنگ آورده بود، مستانه میخندید و عربده میکشید. یاران وداع میگفتند و برای آخرین بار دستهای یکدیگر را میفشردند. مردی به خون میغلتید و در پی او اشک روان میشد اما خللی در ارادهها پدید نمیآمد. عمروبن قُرظَهی انصاری که از مجاهدین بزرگ کربلا ...
ادامه نوشته »دست بسته(سید حمیدرضا برقعی)
دلی در خون نشسته دوست داری؟ بگو قلبی شکسته دوست داری؟ تورا ای عشق ! بی سر دوست دارم مرا با دست بسته دوست داری؟ سید حمیدرضا برقعی
ادامه نوشته »وامحمدا …(سید محمد مهدی شفیعی)
یک مرتبه بین راه پایش لرزید مبهوت شد، از بغض صدایش لرزید زینب به چه خیره شد که این گونه زمین از ناله ی “وا محمدا”یش لرزید؟! سید محمد مهدی شفیعی
ادامه نوشته »تقدیم به امام سجاد(ع) (غلامرضا سازگار)
به لب آه و به دل خون و به لب اشک بصر دارم شدم چون شمع سوزان آب و آتش بر جگر دارم دلم خون شد، نخندید ای زنان شام بر اشکم که هم داغ برادر دیده، هم داغ پدر دارم کند اختر فشانی آسمان دیده ام دائم که بر بالای نیزه هیجده قرص قمر دارم عدو دست مرا بست ...
ادامه نوشته »بندی از ترکیب بند ” باغ سیب ” /سید مسیح شاه چراغی
احساس شوق می کنم اینجا در این حرم مثل کبوترم که به هر سمت می پرم شایسته ی زیارت شش گوشه نیستم منت گذاشت مادر تو باز بر سرم در باغ سیب تو نفسی تازه می کنم از عطر دلپذیر ضریحت ، معطرم بالاسرت که می رسم از حال می روم باید چگونه در حرمت تاب آورم ؟ پر می ...
ادامه نوشته »خدای عشق بازی ها ! نگاهت هم عبادت بود(حمیدرمی)
به روی منبر نیزه ، به وقت صوت قرآنت دو دست عرش را دیدم که می گیرند دامانت خدای عشق بازی ها ! نگاهت هم عبادت بود ملائک سجده می کردند بر لبخند چشمانت جواب تو به هر شمشیر ، هزار الحمدلله بود چه خوش تلفیق می دادی، سلوک عشق و عرفانت همین که آفتاب گرم ، روی معجرم افتاد ...
ادامه نوشته »سیراب کردن کافر
باشد قبول اصلا حسین به حکم مفتی های شام کافر و از دین خارج شده ولی مگر پیامبر خدا نفرمود سیراب کردن کافر مستحب است. فروع کافی ۵۷:۴٫ einlam.ir
ادامه نوشته »بر خاک کربلای معلّی گریستن/قصیدهای از غالب دهلوی
میرزا اسدالله بیگ خان معروف و متخلص به «غالب دهلوی» از آخرین نامآوران شعر پارسی در قرن سیزدهم است که در مقابل یورشِ انگلیسها به هندوستان دوام آورده بود. غالب هم در سرایش شعر فارسی و هم شعر اردو توانمند بود تا حدی که او را پدر شعر اردو میدانند. از غالب دهلوی شعرهای بسیار زیبایی در سوگ امام حسین ...
ادامه نوشته »