ما به کوفه آمدیم دست بسته توی صف دشمنان به پیش ما خنده میزدند و کف از میانِ کوفه ما آمدیم به سوی«شام» گفتم ای خدا کجا میشود سفر تمام؟ چشمهای خیسِ من خسته، نیمه باز بود زخم بود پای من جاده هی دراز بود ما بدون سایهبان مانده زیر آفتاب دست و پای ما به هم بسته بود با ...
ادامه نوشته »دستهای کوچکش
کودکی که پر کشید و رفت خالی است جای کوچکش خاک کربلا همیشه ماند تشنه صدای کوچکش داشت غربتی همیشگی چشم آشنای کوچکش توی ذهن کربلا هنوز مانده رد پای کوچکش حرفهای او بزرگ بود مثل دستهای کوچکش ناخدای قلبهای ماست قلب با خدای کوچکش «یحیی علوی فرد»
ادامه نوشته »زینب و زینالعابدین…
زینب و زینالعابدین نگذاشتند عاشورا در کربلا بماند. خطبههایشان کاری کرد که یزید همه چیز را انداخت گردن عبیدالله و محترمانه برشان گرداند به مدینه. قیامها علیه بنیامیه شروع شد. انگار باید حسین کشته میشد تا مردم به خود بیایند. باید کسی بلند میشد. *** بزرگان مدینه از شام برگشته بودند. میگفتند شام که بودیم میترسیدیم از آسمان سنگ ببارد ...
ادامه نوشته »اسیری زینب
صدای شیههی ذوالجناح را شنیدند. خوشحال شدند. فکر کردند حسین آمده تا برای بار سوم خداحافظی کند. از خیمهها بیرون آمدند. اسب آمده بود اما بیسوار. با یال خونی. اشک بود که میچکید و فریاد که خفه میشد. *** اثر یک زخم بر شانههایش دیده میشد. یک زخم قدیمی که معلوم بود مال روز عاشورا نیست. از پسرش پرسیدند: “این ...
ادامه نوشته »هنگام جدایی(سعیدیراد)
نگاه نازنینت کربلایی لبانت قاری «قالوا بلی» یی به خواهر گفتی از بالای نیزه: رسید ای وای هنگام جدایی! عبدالرحیم سعیدیراد
ادامه نوشته »توفان است(صفربیگی)
ابر و مه و خورشید و فلک گریان است دریا به خروش آمده و توفان است با سوز و گداز نوحه میخواند باد زنجیرزن دستهی ما باران است جلیل صفربیگی
ادامه نوشته »سه جرعه تیر(جانفدا)
بگو که یکشبه مردی شدی برای خودت و ایستادهای امروز روی پای خودت نشان بده به همه چه قیامتی هستی و باز در پی اثبات ادعای خودت از آسمانیِ گهواره روی خاک بیفت بیفت مثل همه مردها به پای خودت پدر قنوت گرفته تو را برای خدا ولی هنوز تو مشغول ربّنای خودت که شاید آخر سیر تکامل حَلقات سه ...
ادامه نوشته »روز دهم؟ (ندا فهیم)
میگویی روز دهم؟ یعنی ده روز گذشت؟ ده روز از قیام حسین؟ که میگوید قیام بود؟ قیام نبود، قیامت بود… مگر جنگ بر سر عدالت نبود…؟ … دیدی آسمان کربلا را؟ که خورشید بود و خورشید… و خورشید ماند، تا گواه باشد بر حقیقت حسین… بر حقیقت زینب…و بر حقیقت حقانیت… و چه چیز بیش از یقین بر حقانیت، انسان ...
ادامه نوشته »زینب ستم کش است
این مثل دربارهی زن یا دختری که بیشتر زحمات خانه بر عهدهی او است یا اغلب همهای خانواده را تحمل میکند، به کار میرود. در گذشته نام دختران را زینب نمیگذاشتند و میگفتند: زینب برابر است با مصیبت و ستم کشی. منبع: عاشورا در فرهنگ مردم(ضربالمثلها)/مؤلف: محمدعلی عارفیراد
ادامه نوشته »نامه های امام حسین(ع)۳
سخنرانی دکتر رفیعی با موضوع نامه های امام حسین(ع)۳
ادامه نوشته »