آنجــا کــه بـــا پـــــرواز دلـــداری نمیکــردنـد آیـیــنــههـــای آســمــان کـــاری نمیکــردنــد آنجــا فـقـــط شــور تکـــاپو بود، در «مـــردان» «نامردها» جز سد شــدن کاری نمیکردنـــد! لــبتشــنــهگـان وعدهدار از بیقــراریشـــان میســوخـتنـــد و نــالــه و زاری نمیکــردنــد دیـــدم تـــو را «تنهـاییات» را آه مــولــا جـان! ای کــاش چشـــمــانم مرا یــــاری نمیکـردند «شــن بــادها» گلدستهی امـــدادخــواهی را جـــز بـــا خطـــوط زخم، معماری نمیکــردنــد *** بـــوی ...
ادامه نوشته »اماننامه(جلیل صفربیگی)
فـریاد حسیــن را شنیـدیم همه از کوفه به سوی او دویدیم همه رفتیــم بــه کربلا ولی برگشتیم از شمـر امان نامه خریدیم همه جلیل صفربیگی
ادامه نوشته »یکشنبه ۸۷/۵/۲۶ – مدینه
عدهای مشغول بده بستان ثواب هستند. بعضی نماز توبه و قضا و تحیت میخوانند و جمعی به تلاوت کتاب خدا مشغولند و عدهای که توفیق تشرف و عبور از مقابل قبر مطهر را دارند سعی میکنند از سوراخی که در مشبکهای روبروی قبر مطهر است داخل را که تاریک و بی نور است ببینند. و من در این فکر هستم ...
ادامه نوشته »سیراب عطش(سید عباس صدرالدینی)
لبـــش را از عطـش سیراب کردند چو مرغی در قفس بی تاب کردند بــه روی دســـت بــابــای غریبش ز تیــر حرمــلـــه در خــواب کـردند سید عباس صدرالدینی
ادامه نوشته »خویشتندار
کُفََََََََََََََََََََََََََََّ عن محارم الله تَکُنْ ادرَعَ الناس…
ادامه نوشته »شهربانو، مادر محمدبنابیسعید
از آن واقعه هولناک در بیم و اضطراب بود که گوشوارههای او از لرزش سر و تن او لرزان بود. در این حال به ناگاه سنگیندلی که او را هانیبنثبیت میگفتهاند بر او حمله کرد و او را شهید نمود و گفتهاند که در وقت شهادت آن طفل شهربانو ایستاده و مدهوشانه به او نظر میکرد و یارای سخن گفتن ...
ادامه نوشته »مرد شامی
پرسید: “آن کسی که آنجا وسط مسجد نشسته، کیست؟” گفتند: “حسین پسر علی” پیش خودش گفت بروم قربهالیالله کمی به او فحش بدهم. آمد ایستاد روبهرویش….. تا میتوانست فحش داد و لعنت کرد. هم خودش را، هم پدرش را. گفت شما منافقید، شما اسلام را خراب کردید و از این حرف ها. وقتی خسته شد دهانش را بست. حسین گفت: ...
ادامه نوشته »هیبت برادر
به حسن خیلی احترام میگذاشت. میگفتند: “چرا این قدر به برادرت احترام میگذاری؟”…. میگفت: “همان هیبتی که در پدرم علی میدیدم، در برادرم حسن هم میبینم.” شهید هم که شد، هر شبِ جمعه میرفت زیارت مزارش. منبع: آفتاب بر نی/ زینب عطایی
ادامه نوشته »به جای کسی (علیرضا لک)
رسید وقـت رسـیـدن به ضربه های کسـی شــکســت حنجره امّـا بـه زیـر پای کسـی آهـــای خـنـجـر کهــنــه! نمــیشـود نبـری نمی شود که بمیرد کسی به جای کسی کــمـی گـذشـت و هـجـوم دوبــارهای آمــد ردا بــرای کســی شــد زره بـــرای کسـی به روی نیــزه نشستی و عرش مال تو شد بــه پــای نیــزه نشستـه غم صدای کسی فــرشــتـهها همـه بــا هم ...
ادامه نوشته »به خرابهی کوفه ( یا خرابه شام) میماند
به خرابهی کوفه( یا خرابهی شام) میماند. خرابهی شام بیشتر شهرت دارد؛ ولی خرابهی کوفه نیز استعمال شده است. این مثل برای بیان شلوغی و خراب و درهم و برهم بودن مکان بهکارمیرود. منبع: عاشورا در فرهنگ مردم(ضربالمثلها) مؤلف: محمدعلی عارفیراد
ادامه نوشته »