خانه / admin (صفحه 119)

admin

پس سلام الله علی الحسین

روزی خانی از نوکرش آب طلبید. ناگهان مهمان بسیار بر وی وارد شد و هر دو آب را از یاد بردند و خان دیگر بار احساس عطش کرد و از نوکرش پرسید: به من آب دادی؟ نوکر- که بارها به سبب فراموش‌کاری‌هایش مزه‌ی شلاق خان را چشیده بود- پاسخ داد: آری،به سرت قسم همان ساعت آبت دادم. خان در شگفتی ...

ادامه نوشته »

پسر طوعه است

طوعه بانوی با ایمانی بود که مسلم‌بن عقیل را به خانه‌اش برد و به او پناه داد. «بلال»، پسر طوعه، از این راز باخبر شد و به نیروهای ابن زیاد خبر داد. در تعزیه مسلم، بلال به امیر می‌گوید: بده تو مژده پادشاه کل جهان که آورم خبر از مسلم اندرین سامان بدان امید که مسلم بود به خانه‌ی ما ...

ادامه نوشته »

شیرینعلی گلمرادی

شیرینعلی گلمرادی فرزند اسماعیل در سال ۱۳۱۷ ه.ش در شهرخلخال دیده به‌جهان‌گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را تا سال دوم دبیرستان در زادگاهش به انجام رسانید، از آن پس به استخدام ژاندارمری درآمد و تا سال ۱۳۶۱ به خدمت اشتغال داشت و سرانجام بازنشسته گردید. گلمرادی از آغاز جوانی به شعر و شاعری پرداخت و از سال ۱۳۳۹ آثارش در ...

ادامه نوشته »

بهای آزادی

زن دسته‌گل به دست وارد شد. نمی‌شناختمش. کنیز بود انگار. دسته‌گل را برای او آورده بود. لبخند زد… دسته‌گل را گرفت و گفت: “تو در راه خدا آزادی برو!” کنیز باورش نمی شد. فقط نگاه می‌کرد؛ ناباورانه. من هم. گفتم: “دسته‌گل بهایی ندارد که به خاطرش برده آزاد شود.” گفت: “خدا به ما این‌طور یاد داده، توی قرآن می‌فرماید: وقتی ...

ادامه نوشته »

بخشش

رفتم پیش او و گفتم: “ضمانت کسی را کرده‌ام و حالا به اندازه‌ی یک دیه‌ی کامل بدهکار شده‌ام، پولش را هم ندارم. کمکم کنید!” گفت: “سه سؤال می‌پرسم. اگر یکی را جواب بدهی، یک سوم نیازت را به تو می‌دهم؛ اگر دو تا، دو سوم و اگر به سه سؤالم جواب بدهی همه‌ی بدهکاری‌ات را می‌دهم.” – برترین اعمال؟ گفتم: “ایمان ...

ادامه نوشته »

سه شنبه ۸۲/۵/۲۸

مثل همیشه حال و هوای خرید ندارم . ساعت ۱۰/۵ شب خبر می‌دهند که یکی از زائران زن که بالای ۵۰ سال سن دارد هنوز به هتل برنگشته است. یکه می‌خورم که پس از چند روز و این راه راست و نزدیک به حرم نباید گمشده‌ای وجود داشته باشد. آماده می‌شوم تا با دو سه تن از خانم‌های کاروان به ...

ادامه نوشته »