بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد آقا نشد هر آنکه برایت گدا نشد مقصود از تکلم طور، از تو گفتن است موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد روز ازل برای گلوی تو هیچ کس غیر از خدای عز و جل خونبها نشد در خلقتش زمین و مکانهای محترم بسیار آفرید ولی کربلا نشد گرچه هزار سال برای ...
ادامه نوشته »چه وقت، روز عزای قاسم؟
حضرت قاسم فرزند امام حسن(ع) است و در شمار شهیدان کربلا جای دارد. این مثل برای بیان عدم پای بندی برخی از افراد به عهد و پیمان و بیارزش بودن وعدههایشان به کار میرود.منبع: عاشورا در فرهنگ مردم(ضربالمثلها)/مؤلف: محمدعلی عارفیراد
ادامه نوشته »حاجی برو، کربلایی بیا
این مثل بر تکرار بدون وقفهی یک کار یا رفت و آمد پیوستهی اشخاص به یک مکان اشاره دارد و با توجه به مورد، به دو شکل استعمال میشود. «همین جور حاجی برو کربلایی بیا، تو چند دقیقه یک ظرف باقلوا را خالی کرد.» «صبح تا شب، حاجی برو، کربلایی بیا، یک دقیقه راحتی برای آدم باقی نمی گذارند.» ...
ادامه نوشته »عابس بن ابی شبیب شاکری
شعر ترنم موزون مستی و بیخودی است و شاعر تا از خویش نرهد شعرش، شعر نخواهد شد. شعر، تا شاعر از خویش نرسته است، حدیث نفس است و اگر شاعر از خود رها شود، حدیث عشق است. پس نه عجب اگر شعر و شمشیر و عشق و پیکار با هم جمع شود… که کار عشق، یاران، لاجرم کربلایی است. اصحاب ...
ادامه نوشته »لهجهی خون(سید حسن حسینی)
گـــر بر ستـــم قــرون بـــر آشفت حسین(ع) بیداری ما خواست، به خون خفت حسین(ع) آنجـــا کــــه زمــــان محــــرم اســـرار نبـــود با لهجـــهی خـــون سرّ مگو گفت حسین(ع) سید حسن حسینی
ادامه نوشته »انگشتر(عبدالرحیم سعیدی راد)
نه تنها تیر و تیغ و سـنگ بوده ســــر پیــــراهن تـو جنگ بوده ولی شرمنده زینب دیر فهمـید که انگشتر به دستت تنگ بوده عبدالرحیم سعیدی راد
ادامه نوشته »امام موسی کاظم (ع) (مرثا صامتی)
هارون دستور داد خرما بیاورند. با دست خودش سوزن سمی را فرو میکرد توی خرماها. فرستاد زندان برای موسی. امام ظرف را گرفتند، چند تا از خرماها را جدا کردند، دادند به غلام. گفتند:” اینها را بده سگ هارون بخورد.” بقیه را هم خودش خورد. خبر مرگ سگ را که دادند به هارون، فهمید امام همه چیز را فهمیده. ...
ادامه نوشته »عطوفت الهی
مداحی به مناسبت شهادت امام موسی کاظم(ع) با صدای حاج مهدی مختاری
ادامه نوشته »کوفه – سال ۶۰ هجری-دستگیری مسلم
کوفه – سال ۶۰ هجری عبید الله رو به محمد بن اشعث که با خبر دستگیری مسلم آمده، می گوید: «تو را چه به امان دادن؟ مگر ما تو را فرستاده بودیم که او را امان دهی؟ ما تو را فرستادیم که او را برایمان بیاوری!» محمد بن اشعث، خاموش می ماند. مسلم را بر در قصر با دستانی بسته ...
ادامه نوشته »قعنببنعمروتمری
نامهرسان بصره سلیمان نامه را بوسید و بر دیدگاه نهاد. چالاک و سبک بر زین اسب نشست تا نامه مولایش حسین را به بصره برساند. میراند و میراند و پرشتاب و بیدرنگ از جادّه و سنگلاخ و درّههای خطرخیز میگذشت تا خود را به بصره برساند. مخاطبان نامه مالکبنمسمعبکری، احنفبنقیس، منذربنجارود، مسعودبنعمرو، قیسبن هیثم و عمروبنعبیداللهبن معمّر بودند. امام نوشته ...
ادامه نوشته »